آرشیو اردیبهشت ماه 1400

ازدواج,خانواده ,سرگرمي

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۳

سن تربيت كودك


سن تربيت كودك، از چه سني كودك را تربيت كنيم؟

آيا سن تربيتي كودك مربوط به دوره خاصي مي باشد؟ همه پدر و مادر ها دوست دارند تا فرزند آن ها به بهترين شكل تربيت شوند و از همان روزهاي ابتداي زندگي كودك سعي مي كنند تا به بهترين نحوه به كوك برخورد كنند، تا فرزندشان را به خوبي پرورش داده و تربيت كنند.

اما بسياري از والدين نمي دانند تا در چه سني چه رفتاري با كودكشان داشته باشند هنگامي كه والدين آگاهي لازم در مورد سن تربيت كودك و چگونگي آن به دست آوردند مي توانند رفتاري متناسب با درك كودك ارائه دهند.

در اين مقاله سن تربيت كودك و رفتار هاي متناسب در هر دوره از رشد مورد بررسي قرار گرفته است، با مطالعه اين مقاله مي توانيد اين اطلاعات را كسب كرده و هم چنين مي توانيد از مشاور و روانشناس كمك بگيريد تا با توجه به اين موضوع راهنمايي هاي لازم را براي شما انجام دهد.

بهترين زمان و سن تربيت كودك

به طور كلي يادگيري كودك سن خاصي ندارد و نمي توان تربيت كودك را به سن خاص و دقيقي اختصاص داد، در واقع از همان ابتداي زندگي كودك والدين بر روي رفتار او اثر مي گذارند.

به عنوان مثال انجام دادن رفتار هاي ساده اي مثل بغل كردن كودك، نگاه كردن، حرف زدن و بوسيدن او  در سنين پايين و پاسخ به نيازهاي جسمي و عاطفي او در همان اوايل زندگي بر شكل دهي شخصيت، عاطفه و رفتار هاي بعدي فرزندتان تاثير مي گذارد، همچنين بر اساس پژوهش هاي انجام شده صحبت با كودك پيش از تولد همراه با موسيقي، تغذيه مناسب، دور بودن از استرس و اضطراب كودك تاثير مي گذارد.

با اين وجود تربيت مستقيم كودك در سني آغاز مي شود كه او قدرت درك و پاسخ كلامي داشته باشد، اين مقاله با توجه به دوره هاي حساس و مهم رشد و نياز هاي مختص هر دوره با توجه به سن تربيت آن دوره تقسيم بندي شده است، در اين مقاله با هر بخش و نكات تربيتي مربوط به آن بخش آشنا خواهيد شد.

تربيت كودك زير يكسال

در سنين زير يك سال ارتباط شما با كودك تان بايد بسيار زياد باشد و فرزندتان بايد احساس آرامش و امنيت در كنار شما داشته باشد تا در آينده بتواند شخصيتي مستقل براي خود ايجاد كند. در ماه هاي ابتدايي تولد، شما مي توانيد توانايي ذهني كودك را افزايش دهيد و محيط اطراف كودك را با توجه به وسايلي كه براي او جذابيت و تنوع دارد غني سازيد و در كنار آن در آغوش كشيدن، لبخند زدن به او و بازي كردن را فراموش نكنيد و سعي كنيد به كودك حس آرامش و امنيت بدهيد زيرا تلاش هاي شما در اين سن به افزايش بهداشت جسمي و رواني كودك منجر خواهد شود.

سن تربيت كودك، تربيت در ۱۸ ماهگي

در اين سن كودك دستورات ساده را درك مي كند اما به طور كامل نمي تواند دستورات پيچيده تر را درك كند، در اين سن دستوراتي كه والدين به كودك مي دهند بايد خيلي ساده، مشخص و با اشاره حركت دست باشد، دستورات بايد در همان لحظه بوده و براي اين كه رفتار درست را به كودك بگوييد بايد در همان لحظه دستور را تكرار كنيد.

انتظار نداشته باشد كودك حرف هاي شما را مدت ها  در ذهنش نگه دارد و دوباره آن را اجرا كند.


سن تربيت كودك، تربيت در ۲ تا ۳ سالگي

در اين سن كودك شروع به حرف زدن مي كند و رشد كلامي او روز به روز افزايش يافته و به همين دليل بايد قوانين و چهارچوب هاي مشخصي را براي كودك تعيين كرد.

نكته اي كه در تربيت كودك در سن ۲ تا ۳ سالگي وجود دارد اين است كه به طور قابل ملاحظه اي در كودك رفتار هاي لجوجانه و بهانه گيري نشان داده مي شود زيرا در اين سن او ياد مي گيرد تا شخصيت مستقلي پيدا كند و به همين دليل در تحول استقلال خود از كلماتي مانند نه، نمي خوام، مال خودمه و غيره زياد استفاده مي كند.

به اصطلاح مي گويند كودك در سن (نه) قرار دارد والدين بايد سعي كنند در اين سن نسبت به رفتار لجبازانه كودك صبر و حوصله داشته باشند و اين نكته را در نظر بگيريد كه واكنش هاي افراطي و تنبيه بدني نه تنها تاثير مثبتي ندارد بلكه لجبازي كودك را بيشتر مي كند.

والدين بايد براي كودك قوانين ساده و مشخصي را قرار دهند و زماني كه كودك مقاومت كرد از واكنش هاي افراطي و خشن استفاده نكنند و بيشتر به رفتار هاي خوب و مثبت كودك توجه داشته باشند و او را تحسين و تشويق كنند، اين كارها باعث مي شود تا مقاومت كودك كمتر شود و تمايلش به اطاعت و پيروي كردن افزايش يابد.

برخورد با خساست و پرخاشگري كودك در سنين ۲ تا ۳ سال

در اين سن كودك نسبت به وسايل خود بسيار حساسيت نشان مي دهد و احساس مالكيت زيادي نسبت به آن ها دارد و وسايلي مثل اسباب بازي ها، وسايلش و افراد مهم زندگي خيلي حساس مي شود و در واقع هر چيزي كه كودك مالك آن مي باشد با هويت او پيوند خورده است.

به عبارتي زماني كه وسايل را از كودك مي گيريد حس مي كند كه هويتش از او گرفته شده است، اگر فرزندتان واكنش هايي مانند خشم و عصباني از خود نشان داد تعجب نكنيد، خساست يا پرخاشگري كودك در اين سن صفاتي است كه مخصوص اين سن مي باشد مگر آن كه بيش از حد و افراطي و غير قابل كنترل شود.

شما در اين هنگام بايد سعي كنيد خودتان را كنترل كنيد وبه صورت افراطي و با عصبانيت به او واكنش نشان ندهيد و سعي كنيد با او كنار بياييد و رفتار درست و روشن و واضحي از او بخواهيد و به احساس مالكيت او احترام بگذاريد و به او قدرت انتخاب بيشتري بدهيد.

 

سن تربيت كودك، ۳ تا ۴ سالگي

در اين سن لجبازي كودكان كم تر مي شود و مقاومت آن ها نسبت به دستورات و قوانين كم مي شود، آن ها در اين سن بيشتر دوست دارند توسط بزرگسالان مورد تاييد قرار گيرند و به اصطلاح دختر خوب يا پسر خوبي باشند.

كودكان در اين سن قدرت درك صحبت ها و توانايي مكالمه پيچيده تر را دارند با توجه به اين كه در اين سن بيشتر به ديگران توجه مي كنند اما با اين وجود هنوز حس خود محوري در آن ها وجود دارد.

آن ها نمي توانند مسائل را از زاويه ديد ديگران ببينند و بايد قوانين را خيلي روشن براي آن ها بيان كنيد و مسائل را به صورت ساده و طوري كه زاويه ديد آن ها قابل درك مي باشد براي آن ها توضيح دهيد، در اين سن بايد در مورد تاثير كارشان و احساسي كه در ديگران به وجود مي آورد توضيحات بيشتري بدهيد براي مثال اگر دم گربه را بكشي خيلي دردش مي گيرد.

اين توضيحات بر روي پروش هوش هيجاني كودك تاثير بسياري مي گذارد و كمك زيادي به فرزند مي كند، در اين سن توجه ديگران به كودك بسيار براي كودك مهم مي باشد و شما تا مي توانيد رفتاري مثبت نشان دهيد و كودك را تحسين كرده و به او پاداش دهيد.

منبع : سن تربيت كودك

نكاتي كه بايد در مورد ازدواج فاميلي بدانيد

ازدواج يك تصميم مهم در زندگي هر انساني است كه به طرق و اشكال مختلف صورت مي گيرد. ازدواج فاميلي يكي از اشكال ازدواج است كه برخي از خانواده ها تاكيد زيادي روي اين مسئله دارند كه ازدواج فاميلي بايد صورت بگيرد.

يكي از  ملاك هايي كه براي ازدواج در نظر گرفته شده است و روانشناسان تاكيد زيادي بر روي آن مي كنند، شباهت هاي فرهنگي و كم بودن فاصله طبقاتي بين زوجين است و زماني كه دو فرد از دو فرهنگ مختلف تصميم به ازدواج با يكديگر مي گيرند، اين نگراني وجود دارد كه اختلاف فرهنگي و عدم آشنايي با فرهنگ هاي يكديگر، باعث به وجود آمدن مشكلات زيادي بين آن ها شود. در مقابل چنين ازدواجي، يعني ازدواج با فرد غريبه و فرد متفاوت با فرهنگ خانودگي، ازدواج فاميلي وجود دارد.

خانواده ها و ازدواج فاميلي

ازدواج فاميلي ازدواجي است كه زوجين جد يا نياي مشترك با يكديگر داشته باشند. ازدواج دختر عمو- پسر عمو، دختر خاله – پسرخاله، دختر دايي – پسر عمه، پسر دايي – دختر عمه، از اين دست از ازدواج ها هستند.

پيشنهاد مشاور:مدت زمان آشنايي قبل ازدواج

البته ازدواج فاميلي فقط محدود به اين موارد نمي شود و اشكال مختلف دارد و همانطور كه ذكر شد وجود جد يا نياي مشترك است كه ازدواج فاميلي را نشان مي دهد.

 در ازدواج فاميلي به اين دليل كه نگراني در مورد اختلاف فرهنگي وجود ندارد، ممكن است اينطور تصور شود كه اين نوع ازدواج، مي تواند يك ازدواج موفق و تمام عيار باشد. 

همچنين افرادي كه تاكيد زيادي بر ازدواج فاميلي دارند، مي گويند كه ما ترجيح مي دهيم با خانواده و فردي وصلت كنيم كه به اندازه كافي نسبت به او شناخت داريم و همين امر مي تواند باعث مقاومت شديد فرد نسبت به وصلت با غريبه ها باشد. 

طبيعي است كه گاهي اوقات خانواده هايي با اين تفكر، با ازدواج فرزندشان با افراد غريبه مخالفت مي كنند و اگر دختر يا پسرشان قصد داشته باشند با فردي غريبه ازدواج كنند، بدون بررسي شرايط و ارائه دلايل منطقي، با فرزندانشان مخالفت مي كنند و حاضر به چنين وصلتي نمي شوند و حتي در صورت رضايت با اكراه به اين نوع ازدواج راضي مي شوند.

ازدواج فاميلي

در مقابل برخي ديگر هستند كه به اين نوع ازدواج (ازدواج فاميلي)، ديد كاملا منفي دارند و معتقدند كه ازدواج فاميلي مي تواند تبعات جبران ناپذيري از جمله اختلالات ژنتيك و معلوليت فرزندان و همچنين ايجاد مشكل و تفرقه بين فاميل را در پي داشته باشد. در اين صورت است كه اگر در خانواده اي با دختر عمو و پسر عمويي يا دختر دايي و پسر عمه اي به يكديگر علاقه مند شوند، ممكن است با مخالفت شديد خانواده شان مواجه شوند و براي ازدواج با هم راه سختي را پيش رو داشته باشند.

اما سوال اينجاست كه ديدگاه و تفكر كداميك درست است؟

آيا ازدواج فاميلي سراسر مزيت است يا اينكه حقيقتا معايب جبران ناپذيري دارد؟

آيا در ايران نيز بهتر است كه مانند برخي از جوامع از جمله تاجيكستان به طور كل، ازدواج فاميلي را منع كنند يا طبق رسوم افراد بختياري، اين ازدواج را بيشتر مرسوم كنند و به اين جمله كه عقد پسرعمو – دختر عمو را در آسمان ها بسته اند اعتماد كنند؟ به راستي كداميك بهتر است؟

طبيعتا داشتن ديدگاه سياه و سفيد در هيچ موردي درست نيست. اينكه ما مطلقا يك چيز را سياه ببينيم و آن را كاملا بد بدانيم يا يك چيز را كاملا خوب و بدون عيب بدانيم، مي تواند منجر به ديدگاه متعصبانه و به دور از منطق در ما شود.

مانند ديگر موارد، ازدواج فاميلي نيز مزايا و معايب مخصوص به خود را دارد و اگر با مزيت ها و معايب آن آشنا باشيم و آگاهانه رفتار كنيم مي توانيم به درستي در اينباره تصميم گيري كنيم.

مزاياي ازدواج فاميلي

  • تناسب ميان خانواده ها

يكي از مهمترين مزاياي ازدواج فاميلي تناسب ميان خانواده ها است. تناسب در فرهنگ، رسومات خانوادگي و احتمالا تناسب در طبقه اجتماعي مي تواند يكي از مزيت هاي ازدواج فاميلي باشد كه اين امر مي تواند مشكلات ناشي از تفاوت فرهنگي را به حداقل برساند. در نتيجه اين تناسب نيز، ثبات زناشويي بين زوجين بيشتر خواهد بود.

  • شناخت

زماني كه دو فرد غريبه تصميم به ازدواج با يكديگر مي گيرند، نيازمند مدت زمان زيادي هستند تا بتوانند به شناخت مطلوبي نسبت به هم و خانواده هاي يكديگر پيدا كنند. در ازدواج با افراد غريبه گاهي پي بردن به سابقه خانوادگي فرد كه ممكن است بر زندگي آينده زوجين تاثير داشته باشد دشوار است، اما در ازدواج فاميلي چنين مشكلي وجود ندارد و خانواده ها يكديگر را به خوبي مي شناسند.

  • انتقال ارزش هاي فرهنگي خانواده ها

اين مسئله براي خانواده هايي مزيت حساب مي شود كه اهميت زيادي به انتقال ارزش هاي خانوادگي به نسل هاي بعدشان مي دهند. ازدواج فاميلي مي تواند سبب محقق شدن اين فرايند، يعني انتقال و حفظ ارزش هاي خانوادگي به نسل هاي بعد شود. همچنين برخي معتقدند كه ازدواج فاميلي مي تواند سبب شود كه اموال و دارايي ها، درون خانواده حفظ شود و به نسل هاي بعد انتقال يابد.

  • مذاكرات و گفت و گوي راحت تر و توافق بيشتر

گفت و گو در مورد ميزان مهريه، جهيزيه، هزينه هاي عروسي و غيره از جمله مواردي هستند كه در جلسات خواستگاري به آن ها پرداخته مي شود.

اين اتفاق بسيار شايع است كه به دليل تفاوت در رسومات و عرف خانوادگي و فرهنگي، به توافق رسيدن سر اين مسائل بسيار دشوار باشد و حتي سبب ايجاد اختلاف و دلخوري هايي شود. ولي در ازدواج فاميلي توافق بر سر اين مسائل بسيار راحت تر اتفاق مي افتد و خانواده ها حرف همديگر را بهتر مي فهمند و سريع تر و با چالش كمتري به توافق مي رسند و همين امر مي تواند باعث پيشگيري از بروز بسياري از مشكلات شود.

معايب ازدواج فاميلي

  • ايجاد بيماري هاي ژنتيكي در فرزندان

يكي از مهمترين معايب ازدواج فاميلي، ايجاد بيماري هاي ژنتيكي در فرزندان است و هرچقدر اين نسبت خويشاوندي نزديك تر باشد احتمال بروز بيماري هاي ژنتيكي بيشتر است. در واقع همين موضوع است كه باعث شده است برخي از ايالت ها اين ازدواج را به طور كلي منع و غير قانوني اعلام كنند. 

وجود نقايص و اختلالات مادرزادي در اين نوع از ازدواج بيشتر از ديگر ازدواج ها است و حتي اگر اين نقايص ژنتيكي در فرزندان بروز پيدا نكنند در نسل هاي بعد احتمال بروز معلوليت وجود دارد.

  • دخالت و نقش بيشتر خانواده ها در زندگي زوجين

در اين نوع ازدواج ها، دخالت خانواده ها در روند زندگي زوجين بيشتر است و مي توان گفت كه خانواده ها نقش پررنگ تري را ايفا مي كنند. گاهي اين دخالت ها از خانواده هاي دو طرف گسترده تر و فراتر مي شود و حتي به كل اعضاي فاميل كشيده مي شود و همين امر مي تواند سبب درماندگي زوجين شود.

منبع :  نكاتي كه بايد در مورد ازدواج فاميلي بدانيد

جرات مندي چيست


جرات مندي چيست، چگونه جرات مند باشيم؟

جرات مندي چيست و چه كمكي به ما مي كند؟ يكي از مهارت هاي اصلي زندگي كه باعث مي شود با ديگران تعامل موثر و بهتري داشته باشيد جرات مندي مي باشد، فردي كه جرات دارد در طول زندگي موفقيت هاي بيشتري را كسب مي كند و بهداشت جسمي و رواني بالاتري را تجربه خواهد كرد، يكي از كاركردهايي كه اين مهارت دارد در نه گفتن به جا بسيار كمك مي كند و مفيد مي باشد.

در واقع جرات مندي كمك مي كند در صورتي كه مي خواهيم روابط احترام آميز خود را با اطرافيان حفظ كنيم به درخواست هاي نا به جا آن ها به شيوه درستي جواب منفي بدهيم، اگر مي خواهيد اطلاعات بيشتري در زمينه جرات مندي به دست آوريد بايد اين مقاله را به طول كامل مورد مطالعه قرار دهيد.

جرات مندي چيست؟ انسان جرات مند كيست؟

به انسان هايي كه به طور منطقي مي توانند از خود دفاع كنند و توانايي نه گفتن در مقابله خواسته هاي ديگران را دارند، انسان جرات مند يا جرات ورز ناميده مي شود، اين افراد زماني كه از حقوق خود دفاع مي كنند به گونه اي رفتار مي كنند كه حقوق ديگران حفظ شود و مورد تجاوز قرار نگيرد و هم چنين اجازه نمي دهند ديگران سودجويي كنند.

اين مهارت نيازمند اين است كه بتوانيد جوانب اعتدال را رعايت كنيد، براي به دست آوردن حق و حقوق خود پرخاشگري نكنيد و شخصيت منفعلي نداشته باشيد در اين زمينه توصيه مي شود تا مهارت هاي نه گفتن را به خوبي ياد بگيريد.

تفاوت جرات مندي با پرخاشگري و انفعال چيست؟

جرات مندي به معني آن نمي باشد كه شخصيتي پرخاشگر داشته باشيد و با شرايط به صورت منفعلانه برخورد كنيد در واقع جرات مندي شيوه اي معتدلانه مي باشد تا بتوانيد حق خود را بگيريد.

براي اين كه بتوانيد اين مسئله را به خوبي درك كنيد در ادامه اين مقاله توضيحات بيشتري در مورد شخص پرخاشگر و منفعل بيان شده است كه به شما كمك مي كند.

انسان پرخاشگر

افراد پرخاشگر نمي توانند گفت و گو سالمي داشته باشند و مشكل خود را با حرف زدن منطقي حل كنند به همين دليل آن ها درگير دعوا و نزاع با ديگران مي شوند در بسياري از اوقات آن ها جرات مندي را با خشونت اشتباه مي گيرند و حق و حقوق خود را ناديده گرفته و در پي گرفتن حقوق ديگران مي باشند.

پرخاشگري هميشه به شكل فيزيكي نشان داده نمي شود بلكه احتمال دارد به صورت كلامي و رفتاري مثل فحش دادن و داد زدن ابراز شود و فرد در اين موقعيت به خاطر عصبي بودن رفتار ناپسندي انجام مي دهد.

 

انسان هاي منفعل

انسان هاي منفعل افرادي هستند كه توانايي ندارند حرف هاي خود را بيان كنند، آن ها به ظاهر فروتن و مهربان مي باشند و درخواست هاي همه را مي پذيرند و با هر كار و هر چيزي به خوبي موافقت مي كنند اما در درون خود راضي نمي باشند و بسيار ناراحت و آزرده هستند.

انسان هاي منفعل احتمالا نسبت به حقوق خود آگاهي ندارند يا با وجود آگاهي توان بيان جرات مندانه حرف هاي خود را ندارند و صداي آن ها هميشه آرام است و دائما حرف هاي خود را پس مي گيرند و در حال معذرت خواهي مي باشند.

مسئله و دليلي كه مي تواند باعث شود تا فرد شخصيت منفعلي داشته باشد ترس از ناراحت شدن ديگران و به هم خوردن رابطه دوستي آن ها مي باشد، علت ديگر آن اين موضوع مي باشد كه فرد به حق و حقوق خود آگاه است هم چنين توانايي دفاع از آن ها را دارد اما مي ترسد مورد قضاوت ديگران قرار گيرد و ديگران او را به عنوان فردي خودخواه و تندخو بشناسند و به همين دليل از اين كار امتناع مي كند.

در اين راستا فرد بايد مهارت هاي ارتباطي خود را افزايش دهد تا رفتار هاي او به مرور زمان كاهش يابد و بتواند از حق خود دفاع كند و به راحتي با ديگران به گفت و گو بپردازد.

منبع : جرات مندي چيست

بايدها و نبايدهاي ارتباط با فرد افسرده

دانستن اينكه در ارتباط با فرد افسرده است چه بگوييم يا نگوييم هميشه آسان نيست. بسياري از افراد هنگامي كه كنار اين افراد قرار مي گيرند نگران و ناراحت مي شوند و نمي توانند به خوبي با آن ها ارتباط برقرار كنند. در اين مقاله در مورد ارتباط با فرد افسرده نكات مهمي را ارائه مي دهيم.

چه چيزي بايد به فرد افسرده بگوييم؟

اولين نكته اي كه بايد رعايت كنيد اين است كه فرد افسرده را تنها نگذاريد. بسياري از افراد نمي دانند كه بايد به فرد افسرده چه بگويند به همين دليل از او فاصله مي گيرند. در حالي كه اين امر غلط مي باشد، بسياري از افراد افسرده احساس تنهايي عميقي دارند و دنبال كسي مي گردند كه به درستي با آن ها ارتباط برقرار كند.

خودتان را سرزنش نكنيد به آن ها بگوييد كه كنار آن ها هستيد، تحقيقات در اين زمينه نشان داده است كه افراد افسرده تمايل دارند ديگران را به عقب پس بزنند ولي شما بايد به آن ها نشان دهيد كه در كنار آن ها خواهيد ماند. البته دقت داشته باشيد كه فضاي كافي و لازم را به آن ها بدهيد. در گفت و گو با فرد افسرده به موارد زير دقت كنيد:

1.به آن ها بگوييد كه ترك شان نمي كنيد.

به آن ها بگوييد كه كنارشان هستيد و با عمل خود نيز اين امر را نشان دهيد. به خاطر داشته باشيد كه اين امر به فرد افسرده كمك مي كند تا به درمان علاقه بيش تري داشته و اميدوار تر شود. 

به آن ها نشان دهيد كه از آن ها محافظت و مراقبت مي كنيد، آن ها را در آغوش بكشيد، نوازش شان كنيد و اجازه دهيد احساسات خود را بروز دهند. به آن ها نشان دهيد كه براي شما مهم و با ارزش هستند.

2.به آن ها نشان دهيد كه احساسات آن ها را درك مي كنيد.

به هيچ عنوان احساسات آن ها را غيرواقعي نخوانيد و به خاطر داشته باشيد كه براي آن ها بسيار سخت مي باشد كه احساسات خود را به شما بگويند بنابراين با آن ها همدلي كنيد. براي اين كار لازم نيست كه مثال هايي از بلاهايي كه سر خودتان آمده است بزنيد تنها به آن ها بگوييد كه احساسات آن ها قابل درك مي باشد و به آن ها كمك كنيد تا به شما تكيه كنند.

بايدها و نبايدهاي ارتباط با فرد افسرده

3. از آن ها بپرسيد كه چگونه مي توانيد به آن ها كمك كنيد.

افسردگي مشكلات زيادي براي جسم و روح انسان ايجاد مي كند، بنابراين فردي كه درگير افسرده است به كمك نياز دارد بنابراين از او بخواهيد كه راهي براي اين كار پيش پاي شما بگذارد. ممكن است دوست شما كمك شما را پس بزند يا بگويد كه نياز به كمك ندارد، شايد دوست شما به حدي پريشان باشد كه نتواند راهي براي كمك به شما ارائه دهد، در اين شرايط مي توانيد سوالات زير را از او بپرسيد و به وسيله اين سوالات راهي براي كمك به دوستتان پيدا كنيد:

  1. آيا در انجام كارها يا مسئوليت ها نياز به كمك دارد؟
  2. آيا دوست دارد كه براي مدتي پيش او بمانيد و او را تنها نگذاريد؟
  3. آيا دوست دارد كه از روانشناس و درمانگر كمك بگيرد؟

مي توانيد سوال خود را كمي خصوصي تر كنيد به طور مثال به جاي اينكه بگوييد« به كمك احتياج نداريد؟» بگوييد« دوست داري شنبه با يكديگر وقت بگذرانيم و صحبت كنيم؟» گاهي كمكي كه دوستتان نياز دارد ممكن است از نظر دوستتان مقبول نباشد.

4.از آن ها بخواهيد كه از مشاور كمك بگيرند.

بسياري از افراد افسرده تصور مي كنند كه كسي نمي تواند به آن ها كمك كند و به همين دليل به مشاور مراجعه نمي كنند، اين بينش درست نمي باشد. برخي از افراد نيز از دارو درماني هراس داشته يا تصور مي كنند كه ممكن است به مصرف اين قرص ها اعتياد پيدا كنند.

حتما دوستتان را تشويق كنيد و از آن ها بخواهيد تا از مشاور كمك بگيرند، حتي اگر در برابر اين امر مقاومت كردند خودتان به روانشناس مراجعه كنيد و وضعيت دوستتان را براي او بگوييد تا به شما كمك كند به دوست خود كمك كنيد. 

به دوست خود اطمينان دهيد كه افسردگي قابل درمان بوده و افراد بسياري درگير آن مي باشند.

5. از آن ها بپرسيد كه آيا دوست دارند با شما صحبت كنند.

بسياري از افرادي كه افسرده هستند دوست دارند كه با كسي در مورد اين موضوع صحبت كنند يا مشكلات خود را با كسي در ميان بگذارند. 

بهترين شخص براي اين كار درمانگر مي باشد اما بسياري از افراد احساس مي كنند كه درمانگر كمكي به آن ها نمي كند براي همين به اطرافيان خود روي مي آورند.

سعي كنيد از آن ها بپرسيد كه آيا دوست دارند با شما صحبت كنند و به درستي و با دقت به صحبت هاي آن ها گوش دهيد.

سعي كنيد هنگام گوش دادن به صحبت هاي آن ها ميان حرفشان نپريد يا آن ها را نصيحت نكنيد تنها با تمام وجود به حرف آن ها گوش داده و به آن ها نشان دهيد كه براي شما مهم هستند.

6. به آن ها اطمينان دهيد كه نقص و ضعفي ندارند.

كساني كه با افسردگي دست و پنجه نرم مي كنند اغلب احساس نقص و ضعف دارند كه اين امر طبيعي مي باشد زيرا افسردگي يك اختلال فلج كننده محسوب مي شود كه زندگي فرد را مختل مي كند.

به آن ها نشان دهيد كه نقصي ندارند و مي توانند بر بيماري خود غلبه كنند. به دوست خود اطمينان دهيد كه افسردگي تنها ناشي از عدم تعادل بيوشيمي در مغز مي باشد و اين امر به معناي ضعف آن ها نيست.

7. به آن ها اميد دهيد.

هركسي در زندگي چيزي دارد كه به آن دل خوش مي كند، اين چيز مي تواند عشق، خانواده، دوست، اطرافيان، آينده خوب يا هر چيزي باشد. اين اميد را دوباره در زندگي دوستتان پررنگ كنيد.

براي اين كار مي توانيد خاطرات گذشته را مرور كنيد، فيلم ها و عكس هاي گذشته را نگاه كنيد و به اين وسيله حسي كه در آن زمان داشتند را براي آن ها زنده كنيد و به آن ها يادآوري كنيد كه مي توانند دوباره انرژي خود را به دست آورند.

اگر دوست يا همسر شما كسي را از دست داده است بهتر است اين كار را انجام نداده يا در انجام آن دقت كنيد تا با ديدن عكس هاي مربوط به آن شخص بيش تر ناراحت و نگران نشود.

منبع :  بايدها و نبايدهاي ارتباط با فرد افسرده

شكست عشقي


شكست عشقي، حقايقي گفتني درباره شكست عشقي

احتمالا تا حالا در مورد شكست عشقي بسيار شنيده ايد كه افراد بعد از جدا شدن از روابط عاطفي شرايطي شبيه افسردگي تجربه مي كنند، هر كدام از آن ها حالت هايي را تجربه مي كنند عده اي از آن ها تمايل ندارند در جمع بمانند، بعضي ها نمي توانند به خوبي غذا بخورند، عده اي ديگر در تكاليف و فعاليت هاي خود باز مي مانند و احساس ناتواني مي كنند.

فردي كه دچار شكست عشقي مي شود در طول روز بدون اختيار به فردي كه از او جدا شده است فكر مي كند و اين فكر كردن باعث مي شود تا ناراحتي و غم بسياري سراغش بيايد و در روز ساعات بسياري را به مرور كردن اتفاقات گذشته بگذراند، اگر در مورد شكست عشقي و حقايق آن آگاهي لازم را داشته باشيد در اين صورت راحت تر مي توانيد آن را پشت سر بگذرانيد و زندگي شاد و سالمي را تجربه كنيد.

هم چنين كمك گرفتن از مشاور خوب و با تجربه مي تواند در اين زمينه به شما كمك كند تا راحت تر با شرايط كنار بياييد و براي آينده خود برنامه ريزي كنيد.

شكست عشقي چيست ؟

شكست عشقي معمولا با بهم خوردن ارتباطات عاطفي به وجود مي آيد و هر چه اين اتفاقات ناگهاني تر و غير منتظره تر باشد در اين صورت تبعات سنگين تري براي فرد به همراه خواهد داشت، علاوه بر اين ميزان دلبستگي و وابستگي بين طرفين نقش بسياري دارد و براي افرادي كه وابستگي زيادي دارند شكست عاطفي سخت تر خواهد بود.

افرادي كه احساسات و هيجانات عاطفي قوي را نسبت به ديگري تجربه كرده و سال هاي زيادي درگير اين احساسات بوده است زماني كه رابطه به مشكل بر مي خورد با بحران هاي روحي بيشتر مواجه مي شود در اين هنگام اولين راهي كه به ذهن فرد خطور مي كند انتقام گرفتن مي باشد كه فرد براي خالي كردن خشم و غم خود آن را به كار مي گيرد.

آيا همه افراد دچار شكست عشقي مي شوند؟

بدون شك جدا شدن از يك رابطه عاطفي هميشه ناراحت كننده مي باشد اما افراد شخصيت هاي متفاوتي دارند و با توجه به ويژگي هاي شخصيتي و تجربيانت قبلي در زمينه ارتباطات عاطفي به شيوه هاي متفاوتي با اين مسئله رو به رو مي شوند و واكنش هاي متفاوتي از خود نشان مي دهند.

براي مثال افرادي كه در رابطه عاطفي قبلي خود شكست خوره اند يا كساني كه وابستگي عاطفي شديد تري به طرف مقابل شان دارند در اين حالت شكست عشقي را بيشتر از ديگران لمس مي كنند.

مسئله اصلي كه در زمان شكست عشقي بايد به آن توجه داشت اين است كه شكست عشقي باعث افسردگي نشود و مشكلات روحي بسياري براي فرد ايجاد نكند، به عبارتي اگر بعد از تمام شدن رابطه عاطفي، احساسات منفي به درستي مديريت نشود در اين صورت احتمال دارد مشكلاتي براي فرد ايجاد كند كه يكي از رايج ترين آن افسردگي مي باشد، براي اين كه از اين مشكل پيشگيري كنيد  بايد از روانشناس كمك بگيريد تا روش هاي مقابله با احساسات منفي و بحران هاي روحي را در اختيار شما قرار دهد تا بتوانيد احساسات خود را به درستي مديريت كنيد و از بحران هاي روحي رهايي يابيد.


آيا بعد از شكست عشقي هر دو طرف يك رابطه به اندازه هم آسيب مي بينند؟

جواب اين سوال به ويژگي هاي شخصيتي افراد درگير در رابطه عاطفي بستگي دارد و هر چه ميزان آسيب پذيري رواني و شخصيتي فرد بيشتر باشد در اين صورت در مسائل عاطفي با آسيب هاي بيشتري رو به رو خواهد شد، فرد مي تواند به وسيله تست هاي شخصيت بهتر خودش را بشناسد و اطلاعات خوبي در مورد خود به دست آورد.

شكست عشقي در افراد تا حد زيادي به سبك دلبستگي و نوع كنترل روابطه شان بستگي دارد و سبك دلبستگي افراد بر اساس ارتباطات اوليه اي كه با مادر در دوران ابتدايي كودكي دارند تشكيل مي شود، البته سبك دلبستگي به خاطر شرايط و تجربيات مختلف ممكن است دستخوش تغيير و تحول شود.

 

عوارض شكست عشقي در زنان و مردان

شكست عشقي در مردان و زنان با عوارض بسياري همراه مي باشد و در صورتي كه به درستي كنترل نشود مشكلات جدي به همراه خواهد داشت، اين عوارض در مورد هر دو جنس وجود دارد اما در خانم ها به دليل روحيه حساس آن ها و حساسيت بيشتر نسبت به مسائل با شدت بيشتر بروز مي يابد.

عوارض شكست عشقي عبارت اند از:

  • ذهن فرد دچار افكار منفي مي شود مانند اين كه به خاطر اشتباه يا فرد ديگري رابطه به پايان رسيده است و يا اينكه ديگر تمايلي به عاشق شدن ندارد و غيره.
  • سندروم قلب شكسته: شكست عشقي استرس و اضطراب بسياري را براي فرد ايجاد مي كند به صورتي كه فرد در برخي از قفسه سينه خود احساس درد كند كه اين مسئله به مرور زمان از بين مي رود و رفع مي شود.
  • احتمال دارد بعد از اين كه افراد دچار شكست عشقي شوند افسردگي و بي ميلي نسبت به زندگي در آن ها ايجاد شود و عملكرد روزمره شان با اختلالاتي رو به رو گردد.
  • در برخي از مواقع زنان و مردان بعد از اين كه دچار شكست عشقي شدند نسبت به ديگران و روابط عاطفي شان بي اعتماد مي شوند و ديگر قادر نخواهند بود رابطه سالمي برقرار كنند و ترس از برقراري رابطه عاطفي در آن ها به وجود مي آيد.
  • در برخي مواقع افراد قادر نخواهند با با فشار هاي ناشي از شكست عشقي كنار بيايند و به همين دليل به سمت مصرف مواد مخدر و الكل روي مي آورند.
  • خطرناك ترين آسيب كه ناشي از شكست عشقي به وجود مي آيد خودكشي مي باشد امكان دارد افرادي كه وابستگي شديدي در ميان آن است نتوانند با غم حاصل از جدايي كنار بيايند و به همين دليل اقدام به خودكشي نمايند، در اين شرايط لازم است تا از يك فرد متخصص كمك بگيريد تا بتوانيد به درستي احساسات خود را كنترل كنيد.

منبع : شكست عشقي

رفتار با شوهري كه دست بزن دارد

هميشه ديده مي شود كه برخي از مردان به دلايل مختلف باعث ايجاد خشونت خانگي مي شوند و زنان خود را به صورت جسماني يا رواني آزار مي دهند. در اين مقاله به بررسي دلايل و راه هاي درمان اين مشكل رسيدگي مي شود.

كتك خوردن زن توسط مرد هيچ توجيه منطقي ندارد، با اين حال بسياري از مرداني كه دست بزن دارند معتقدند كه علت اينكه همسرشان را كتك مي زنند مواردي از  قبيل موارد زير مي باشد. است:

  • تقصير خودش بود
  • روي اعصابم راه مي رود
  • دست خودم نيست
  • من دوستش دارم ولي چون طبق خواسته ام رفتار نمي كند مجبورم او را كتك بزنم
  • و موارد ديگر

واقعيت اين است كه افراد هميشه براي رفتارهاي درست و غلط خود توجيه هايي دارند كه از نظر خودشان منطقي است، ولي وقتي از بيرون به اين توجيهات نگاه مي كنيم و به آن ها گوش فرا مي دهيم متوجه بي منطق بودن آن ها مي شويم.

دست بزن داشتن مرد نوعي، خشونت خانگي مرد نسبت به زن محسوب مي شود.

در مورد كتك خوردن زن، حتي اگر زن مقصر ايجاد دعوا و تنش باشد بازهم مرد حق اين را ندارد كه قدرت بازوي خود را به رخ زن بكشد و زن را كتك بزند، چون اين نوعي دفاع از حقوق خود به روشي غلط و ناجوانمردانه مي باشد.

اما واقعيت اين است كه در اكثر اوقات مرداني كه دست بزن دارند، تحت هر شرايطي و با كوچكترين تنشي شروع به كتك زدن همسر خود مي كنند و هميشه حق را به خود مي دهند.

در اين شرايط، قطعا زن، به مرور درمانده مي شود و خود را موجودي ضعيف مي داند كه در معرض ظلم مردي بي رحم قرار گرفته است.

حال واقعا در اين شرايط بايد چه كرد؟

آيا بايد اين وضعيت را تحمل كرد؟ آيا بايد براي تغيير اين شرايط تلاش كرد؟ يا اينكه تنها راه، طلاق و جدايي از چنين مردي است؟

بديهي است كه حفظ سلامت و آرامش روان در زندگي مشترك از هر امري واجب تر است. بسياري از خانم ها ترجيح مي دهند كه زير بار مشت و لگد همسر خود باقي بمانند و اين وضعيت را تحمل كنند، تنها به اين دليل كه صاحب فرزند هستند، اين افراد چنين تفكري دارند كه من به عنوان يك مادر بايد هر سختي و شرايطي را تحمل كنم و از فرزندم مراقبت كنم و اگر فرزند خود را رها كنم مادر خوبي نيستم و به بچه ام آسيب مي زنم. 

اما خوب است بدانيد كه فرزنداني كه كتك خوردن مادر خود را مي بينند در بزرگسالي به انواع مشكلات رواني از جمله اضطراب و افسردگي، اختلالات شخصيت و غيره مبتلا مي شوند.

همچنين اين كودكان، اين شيوه رفتاري را از پدر و مادر خود مي آموزند. به طوري كه پسر بچه ها وقتي كه بزرگ شوند و ازدواج كنند، طبق الگو برداري از پدرشان، همسر خود را كتك مي زنند و دختران نيز اگر ازدواج كنند و در معرض خشونت خانگي قرار بگيرند تصور مي كنند كه بايد مانند مادرشان هر وضعيتي را تحمل كنند و حقشان در زندگي اين است كتك بخورند.

به علاوه، مادري كه در چنين شرايطي به سر مي برد، قطعا از نظر رواني در شرايط مطلوبي نخواهد بود و همين امر سبب مي شود كه نتواند رفتاري توام با آرامش با فرزند خود داشته باشد و به درستي نياز هاي او را رفع كند، چه بسا خشم فروخورده خود را بر سر فرزندش خالي كند و در زمان عصبانيت فرزندش را كتك بزند، كه اين امر به مراتب آسيب هاي بيشتري به كودك وارد مي كند.

بنابراين در چنين شرايطي بايد واقعا تمام شرايط را سنجيد و به اين فكر كرد كه درست ترين كار چه چيزي است.

البته كه بهترين كار اين است كه در ابتدا ترجيحمان، حفظ زندگي مان باشد و با بروز هر مشكلي به سرعت نااميد نشويم و زندگي مشترك، همسر و فرزندمان را رها نكنيم.

رفتار با شوهري كه دست بزن دارد

درست ترين رفتار با مردي كه دست بزن دارد چيست؟

در ابتدا بايد به علت اين مسئله پي برد و ديد كه آيا همسرمان از رفتار خودش ابراز پشيماني مي كند يا خير؟

آيا معتقد است كه واقعا دلش نمي خواهد چنين رفتاري داشته باشد ولي نمي تواند خودش را كنترل كند و يا اينكه به صورت حق به جانب رفتار مي كند و از رفتاري كه بروز مي دهد به هيچ عنوان ابراز پشيماني نمي كند!

بديهي است كه احتمال تغيير و اصلاح مردي كه از رفتارش ابراز پشيماني مي كند بسيار بيشتر از مردي است كه به هيچ عنوان حاضر به پذيرش اشتباه خود نيست.

اگر با همسري مواجه هستيم كه تحريك پذير، پرخاشگر و عصبي است و در پي تحريك پذيري خود شروع به كتك زدن مي كند ولي در ادامه ابراز پشيماني و عذر خواهي مي كند مي توانيم اميد داشته باشيم كه در صورت پذيرش اشتباه و تمايل به تغيير و شروع روند درماني مي تواند تغيير كند.

ولي اگر همسري داريم كه در عين حال كه ما را كتك مي زند، از كار خود لذت مي برد و به هيچ عنوان ابراز پشيماني نمي كند و حاضر به دريافت هيچ نوع خدمات روانشناختي و طي كردن مسير درماني نيست، بهتر است هر چه سريعتر به فكر نجات خود باشيم و به سرعت مراحل جدايي خود را طي كنيم.

  • دلايل دست بزن داشتن مرد

تحريك پذيري و دست بزن داشتن مرد دلايل مختلفي دارد كه با توجه به اين دلايل مي توان به اصلاح يا عدم اصلاح آن پي برد:

  • الگو برداري از والدين

همانطور كه پيش تر اشاره كرديم، كودكاني كه خشونت خانگي را مشاهده مي كنند، جدا از اينكه در معرض خطر انواع آسيب ها و اختلالات روانشناختي هستند اين رفتار را از پدران خود الگو مي گيرند. 

پسر بچه اي كه مدام در در دوران كودكي خود رفتار پرخاشگرانه پدرش را مشاهده كرده و شاهد كتك خوردن مادر توسط پدرش بوده است، در دوران بزرگسالي و در زمان زندگي مشترك تصورش اين است كه تنها راه حل مشكلات و اختلافات، كتك زدن همسر و اعمال قدرت نسبت به او مي باشد. چنين افرادي چون صبوري و تحمل مادر خود را در آن شرايط مشاهده كرده اند معتقدند كه همسرشان نيز حق هيچگونه اعتراضي ندارد و موظف است كه چنين شرايطي را تحمل كند و به زندگي مشترك خود ادامه دهد. 

متاسفانه اين افراد با توجه به تفكري كه دارند، به هيچ عنوان حاضر به تغيير و پذيرش اشتباه خود نيستند و معتقدند كه شيوه درست اداره زندگي و حل مشكلات همين است. بنابراين تغيير اين افراد تقريبا غير ممكن است مگر اينكه خودشان احساس نياز به درمان كنند.

  • ژنتيك

همه ما مي دانيم كه ژنتيك نقش پررنگي در بسياري از خصوصيات ما دارد، برخي از مردان با توجه به ژني كه از خاندان خود به ارث برده اند ميزان تستوسترون بالايي در بدن خود دارند (تستوسترون هورموني مردانه است كه ميزان بيش از حد معمول آن مي تواند رفتار پرخاشگري را افزايش دهد).

چنين مرداني متوجه تحريك پذيري خود هستند و حتي ممكن است از اين شرايط رنج ببرند. اگر كه تنها علت بروز رفتارهاي پرخاشگرانه، ژنتيك باشد و اين افراد در محيط زندگي خود شاهد رفتارهاي پرخاشگرانه پدران خود نبوده باشند، مي توان به بهبود و تغييرشان اميدوار بود. البته شرط درمان پذيري و تغيير اين است كه فرد مشكلش را بپذيرد و تمايل به درمان داشته باشد.

  • مشكلات روان پريشي و اختلالات شخصيت

مشكلات رواني قطعا تاثير منفي در سبك زندگي افراد دارد و افراد مبتلا به اختلال شخصيت هر كدام داراي نشانه هاي مخصوص به خود هستند و هر كدام به نوعي به زندگي خود و اطرافيانشان لطمه وارد مي كنند.

برخي از اختلالات رواني درون ريز هستند و آسيب آن بيشتر متوجه خود فرد بيمار است تا اطرافيان. 

اما برخي ديگر از اختلالات رواني، تحت عنوان اختلالات بروز ريز هستند و بنابراين علاوه بر آسيب به خود فرد، اطرافيان نيز در معرض آسيب ناشي از اين اختلال قرار مي گيرند.

اختلالات شخصيت از اين دسته از بيماري ها هستند.

اختلال شخصيت پارانوييد، اختلال شخصيت ضد اجتماعي، ساديسم و اختلال شخصيت مرزي از جمله اختلالاتي هستند كه مي توانند منجر به بروز رفتارهاي پرخاشگرانه و آسيب به ديگران شوند.

افراد مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد مدام نسبت به ديگران، علي الخصوص همسر خود شك دارند، به طور مكرر او را محكوم به خيانت مي كنند، از هر رفتار همسر خود سوء برداشت مي كنند و همين امر سبب مي شود به مراتب روي همسر خود دست بلند كنند و او را مورد آزار قرار دهند. از آنجايي كه اين افراد مدام حق را به خود مي دهند و معتقدند كه افكارشان عين حقيقت است و اين ديگران هستند كه رفتار نادرستي دارند، بنابراين درمان پذيري شان بسيار سخت و حتي مي توان گفت غير ممكن است چون همانطور كه گفتيم قدم اول درمان، پذيرش مشكل است كه متاسفانه اين افراد، معمولا حاضر به پذيرش مشكل خود نيستند.

اختلال شخصيت ضد اجتماعي نيز اختلالي است كه فرد مبتلا به آن تمايل شديدي به نقض قوانين و فريب زدن و آسيب زدن به ديگران را دارد و به هيچ عنوان نسبت به رفتار خود ابراز پشيماني نمي كند. چنين فردي هر چقدر هم كه تنبيه شود بازهم به رفتار خود ادامه مي دهد (هورمون تستوسترون در اين اختلال نيز نقش بسيار مهمي ايفا مي كند).

ساديسم يا ديگر آزاري اختلالي است كه فرد مبتلا به آن، از آسيب زدن به ديگران لذت مي برد و تنها راه رهايي از تنش هاي خود را آسيب زدن به ديگران مي داند، اين افراد نيز همسران خود را مدام در معرض خشونت قرار مي دهند.

اختلال مرزي، نيز يكي ديگر از اختلالاتي است كه  ناپايداري در خلق و رفتار از خصوصيات بارز آن است.

رفتارهاي بي پروا و خشونت فيزيكي نسبت به خود و اطرافيان به وفور در اين افراد ديده مي شود. اين افراد به شدت نسبت به طرد شدن از سمت اطرافيان مي ترسند و همين امر سبب مي شود هرجا كه احساس ناامني كنند و احساس كنند كه همسرشان آن ها را طرد مي كند و يا نسبت به او بي توجهي مي كند، به بروز رفتارهاي پرخاشگرانه بپردازند.

(در واقع اين افراد نوعي كوشش ديوانه وار براي جلوگيري از طرد شدن دارند). 

درمان پذيري آن نسبت به سه اختلال ديگري كه ذكر شد بيشتر است به اين دليل كه خود فرد از حالت هاي خود عذاب مي كشد.

منبع :  رفتار با شوهري كه دست بزن دارد

New layer...

بوسيدن نوزاد


بوسيدن نوزاد، فوايد و ضررهاي بوسيدن نوزاد

افراد به خصوص والدين بعد از اين نوزادشان به دنيا مي آيد به طور غريزي دوست دارند او را در آغوش بكشند، نوازش كنند و ببوسند، اما براي بسياري از پدر و مادر ها اين سوال به وجود مي آيد كه امكان دارد بوسيدن نوزاد ضررهايي براي او داشته باشد؟ آيا اين كار در فرايند رشد كودك تاثير دارد و به او كمك مي كند؟

متخصصين كودك برقراري رابطه عاطفي صميمانه با نوزاد از طريق اعمالي مانند نوازش كردن، بوسيدن براي رشد هيجاني او لازم و ضروري مي دانند اما با اين بايد نكات بهداشتي رعايت شود تا سلامت نوزاد حفظ شود، در غير اين صورت احتمال دارد مضرات بوسيدن بيشتر از فوايد آن باشد.

اگر به دنبال اطلاعات بيشتري در اين زمينه هستيد بايد به مطالعه اين مقاله بپردازيد تا در مورد فوايد و ضررهاي بوسيدن اطلاعات لازم را به دست آوريد.

بوسيدن نوزاد

بوسيدن يك نوع نوازش لمسي مي باشد و نوزادي كه متولد مي شود آنقدر دوست داشتني مي باش كه اطرافيان تمايل دارند او را ببوسند، به دليل اين كه نوزاد از حساسيت بالايي برخوردار است بايد تاثيرات مثبت و منفي اين نوع نوازش ها را بدانيم.

بوسيدن بر روي جسم و روح نوزاد تاثيرات بسيار عميقي مي گذارد و اين تاثيرات مي تواند موقتي، عميق يا طولاني مدت باشد در ادامه اين مقاله فوايد كوتاه مدت و بلند مدت بوسيدن در ابعاد جسماني و رواني را بيان مي كنيم.

فوايد كوتاه مدت

بوسيدن اگر به صورت لمس كوتاه مدت نوزاد، همراه با در آغوش كشيدن او باشد مي تواند باعث كاهش سطح هورمون استرس كودك شود و زماني كه كودك بعد از بوسيدن ذوق زده مي شود و خنده لحظه اي دارد نشان از احساس شادي و رضايت او مي باشد و در اين حالت دوپامين ( انتقال دهنده عصبي شادي) در بدن نوزاد افزايش مي يابد.

بر اساس تحقيقات پزشكي به اثبات رسيده است كه بوسيدن نوزاد باعث ارتباط عاطفي عميقي با او مي شود كه به تقويت دستگاه ايمني بدن نوزاد كمك مي كند و باعث مي شود بدن وي در برابر بيماري ها مقاوم تر شد و نسبت به نوزاداني كه از چنين امكاني بهره مند نيستند سيستم ايمني قوي تري دارند.

فوايد بلند مدت

بوسيدن در دراز مدت باعث رشد هوش هيجاني نوزاد مي شود، هوش هيجاني به معني درك احساسات و ابراز همدلي با ديگران مي باشد و به صورت اكتسابي به فرد منتقل داده مي شود و وراثت سهم بسيار كمي در اين قضيه دارد.

بنابراين اطرافيان مي توانند با ابراز كردن احساسات خود به كودك سهم به سزايي در رشد و پرورش هوش هيجاني او داشته باشند، هم چنين نوزاداني كه مورد نوازش لمسي قرار گرفته اند در بزرگسالي به عارضه هايي كه كودكان بي سرپرست و بد سرپرست دچار مي شوند مبتلا نمي شوند.

براي مثال نداشتن تجربه لمسي مانند نوازش شدن و بوسيده شدن بر روي دلبستگي كودك اثر مي گذارد و مي تواند نحوه برقراري ارتباط كودك با ديگران را تحت تاثير قرار دهد و مشكلات بسياري را براي كودك به همراه داشته باشد.

ميزان نياز نوزاد به بوسيده شدن

ميزان نياز به بوسيده شدن در نوزادان مختلف متفاوت مي باشد و اين كه كودك به چه ميزان به بوسيده شدن نياز دارد براي هر نوزاد تفاوت مي كند، هر فرد به خصوص پدر و مادر به صورت غريزي متوجه مي شوند كه در كجا زياده روي كرده اند و در كجا كم گذاشته اند ولي آنچه در بوسيدن ونوازش كردن مهم است متناسب بودن اين عمل با نياز كودك مي باشد كه بايد به درستي تنظيم شود.

در بسياري از اوقات به خاطر علايق خودمان و تخليه شدن احساساتمان كودك را مي بوسيم و اصلا در نظر نمي گيريم كه فرزندمان چه احساسي دارد در حالي كه بايد بر اساس نيازش او را ببوسيم.

بهتر است بوسيدن به مقداري باشد كه كودك احساس رضايت و آرامش داشته باشد و نسبت به بوسيدن و نوازش رغبت نشان دهد در صورتي كه فرزند بي قراري كند و نوازش و بوسيدن تاثيري در آرام كردن او نداشته باشد در اين هنگام بايد نياز هاي او را شناسايي كنيد و از روش هاي ديگري براي آرام كردن دلبندتان استفاده كنيد.

منبع : بوسيدن نوزاد

پيدا كردن همسر مناسب پس از طلاق

از سرگيري ديدارهاي مجدد پس از طلاق كمي دشوار است، چون به احتمال زياد به مشكل دچار خواهيد شد. ممكن است علت جدايي شما خيانت فرد مقابل بوده باشد و از عهدها و قول و قرارهاي زمان ازدواج تان نااميد شده باشيد و احساس كنيد كه ديگر نمي توانيد به كسي اعتماد كنيد. براي برطرف كردن اين مشكل اين مقاله را از دست ندهيد.

در اين هنگام احساس مي كنيد كه براي هميشه تنها خواهيد ماند و قرار نيست با كس ديگري ازدواج كنيد يا دوباره طعم خوشبختي را كنار كسي بچشيد.

در اين هنگام چه كاري مي توانيد انجام دهيد كه نتيجه متفاوتي به همراه داشته باشد؟

وقتي احساس مي كنيد كه به بن بست رسيده ايد. رفتن به درمانگر و مراجعه به يك متخصص مي تواند مفيد باشيد. خالي كردن بارهايي كه بر دوش داريد و دردهايي كه متحمل شده ايد پيش از شروع رابطه جديد اهميت بسيار زيادي دارد. قانون جذب را به خاطر داشته باشيد« هر انرژي را از خود ساطع كنيد همان را جذب مي كنيد.»

بنابراين قبل از اين كه به دنبال فرد مناسب براي خودتان بگرديد از خود بپرسيد كه چه انتظاري از رابطه آينده خود داريد؟ چه چيزي را حاضريد در اين رابطه با همسرتان به اشتراك بگذاريد؟ چه اشتباهاتي را ديگر حاضر نيستيد تكرار كنيد؟ چه ملاك هاي جديدي را براي انتخاب همسر مناسب داريد؟

اهداف خودتان را بنويسيد و هميشه به خودتان يادآوري كنيد كه شما شايستگي بهترين زندگي را داريد و بايد براي رسيدن به آن تلاش كنيد.

10 قانون براي ازدواج دوم موفق

1. آسيب پذير باشيد

منطقي است كه هنگام ازدواج دوم آسيب پذير باشيد و سعي كنيد آن را مخفي كنيد، اما بيان نكردن دروني ترين احساسات، افكار و خواسته هاي ما مي تواند رابطه را بيشتر در معرض خطر قرار دهد زيرا با اين آسيب پذيري اعتماد و صميميتي را از دست مي دهيم.

2. انتظارات واقع بينانه داشته باشيد

بپذيريد كه در ازدواج مجدد فراز و نشيب هاي اجتناب ناپذيري وجود دارد. عشق جديد احساسي شگفت انگيز است، اما نه درد طلاق را جبران مي كند و نه به طور خودكار خانواده را به وضعيت قبلي خود باز مي گرداند. بنابراين پيش از ازدواج انتظارات خود را در حد منطقي كاهش دهيد و به خاطر داشته باشيد كه با ازدواج مجدد مشكلات شما بهبود نمي يابد.

به همين منظور توصيه مي شود مشكلات خود را با مراجعه به روانشناس و مشاور به طور ريشه اي بر طرف كنيد و پيش از شروع زندگي جديد اختلالات  موجود را از بين ببريد.

پيدا كردن همسر مناسب پس از طلاق

3. ارتباط موثري داشته باشيد

يادگيري راه هاي برقراري ارتباط موثر مي تواند به سلامت و بهبود رابطه اي كه مي خواهيد بسازيد كمك كند، بسياري از مواقع طلاق به دليل عدم يادگيري و استفاده از اين مهارت ها مي باشد بنابراين به شما توصيه مي شود كه پيش از ازدواج مجدد حتما اين مهارت ها را بياموزيد و در رابطه با همسرتان از آن ها استفاده كنيد. اين مهارت ها شامل:

  • گوش دادن موثر
  • توجه به زبان بدي
  • استفاده از لحني آرام
  • دوري از درگيري و استفاده از آرامش
  • و موارد ديگر

4.بخشش داشته باشيد

بسياري از افراد تصميم مي گيرند كه در زندگي جديد خود به نوع ديگري رفتار كنند و بخشش كم تري داشته باشند يا سخت گير تر شوند تا بتوانند همسر خود را كنترل كنند. اما اين امر يك اشتباه بزرگ است، همه ما خطاهايي داريد و نمي توان انساني را پيدا كرد كه هيچ ايراد و مشكلي نداشته باشد. بنابراين سعي كنيد اشتباهات همسرتان را بپذيريد و ديد مثبتي نسبت به بهبود رفتار هاي او داشته باشيد.

اگر دچار بدبيني شده ايد و نمي توانيد خوبي ها و نكات مثبت همسرتان را ببينيد حتما از مشاور كمك بگيريد زيرا اين امر به تنهايي مي تواند زندگي جديد شما را به سياهي بكشاند. حتما در اين مورد دقت داشته باشيد و منطقي نسبت به ويژگي هاي خود و همسرتان تصميم بگيريد.

5.مشاور

حتما پيش از ازدواج از مشاور كمك بگيريد، مشاوره ازدواج مي تواند كمك زيادي به شما كند. اگر مشكل احتمالي در آينده رابطه شما وجود داشته باشد مشاور مي تواند آن را شناسايي كنيد و راهكارهاي لازم براي درمان آن را به شما ارائه مي دهد.

6.به بچه ها فكر كنيد

اگر شما يا همسر آينده تان از ازدواج قبلي خود بچه اي داريد بايد با دقت بيش تري تصميم به ازدواج بگيريد. بچه ها به راحتي آسيب مي بينند طلاق به اندازه كافي به آن ها آسيب مي زند بنابراين هنگام ورود يك شخص جديد به زندگي آن ها بايد بسيار محتاط باشيد، كودكان معمولا مشكلات خود را مانند بزرگسالان بيان نمي كنند براي همين حتما بايد از متخصص كمك بگيريد و اگر آن ها موافق ازدواج شما نيستند يا ازدواج شما به آن ها آسيب مي زند براي مدتي دست نگه داريد تا آمادگي بيش تري كسب كنند.

7. اشتراكات

سعي كنيد پيش از ازدواج ليستي از اشتراك هاي ميان خود و همسرتان بنويسيد. اين اشتراك ها به شما كمك مي كنند تا راحت تر با يكديگر ارتباط برقرار كنيد و بهتر مي توانيد تصميم بگيريد.

8.امور مالي

حتما بايد در مورد مسائل مالي و كار و مواردي كه مربوط به مسائل مالي مي شود اطلاعات زيادي كسب كنيد اين امر باعث مي شود كه بتوانيد با چشم باز تر انتخاب كنيد. به خاطر داشته باشيد كه در ازدواج دوم بايد همه موارد را به دقت بررسي كنيد و به هيچ عنوان تصميم عجولانه اي نگيريد زيرا شكست در ازدواج دوم از شكست اوليه بسيار سخت تر خواهد بود. 

البته اين بدين معني نيست كه بايد از هر رابطه جديدي دوري كنيد اما بايد بيش تر مواظب باشيد تا اشتباهي كه قبلا كرده ايد تكرار نشويد زيرا متاسفانه افراد يك الگو در ذهن خود دارند كه ممكن است اشتباه باشد.

الگوي انتخاب اشتباه در ازدواج

الگوي انتخاب همسر معمولا در دوران كودكي شكل مي گيرد، بسياري از افراد هنگامي كه در كودكي مشاهده مي كردند كه پدرشان مادرشان را كتك مي زند همين الگو را به عنوان يك مرد در نظر مي گيرند. اين الگوهاي اشتباه آثار مخرب زيادي را در پي دارد.

براي اين كه بتوانيد چنين افراد نامناسبي را شناسايي كنيد به هفت ويژگي زير توجه كنيد:

1.تنها به خودشان اهميت مي دهند:

 اين افراد تنها به خواسته ها و اهداف خودشان اهميت مي دهند. آن ها هرگز توجهي ندارد كه آيا شما دوست داريد با آن ها به گردش برويد يا خير. چون آن ها از اين كار لذت مي برند به اين معني است كه شما هم بايد از اين كار لذت ببريد. افراد زيادي به اين دسته تعلق دارند.

2.به حرف شان عمل نمي كنند

فرد نامناسب به شما مي گويد كه در جشن تولدتان شركت خواهد كرد، اما در آخرين لحظه حضور پيدا نمي كند. عمل نكردن به قول و قرارها اغلب باعث دلشكستگي شما مي شود. اگر به چنين موردي برخورد كرديد فرار را بر قرار ترجيح دهيد، ماندن در اين رابطه آسيب زيادي به شما مي زند.

3.به احساسات شما اهميت نمي دهد

شما در حال گريه كردن براي يكي از دوستانتان هستيد كه به فرض دو ساعت پيش تصادف كرده است، اما او به راحتي فيلم كمدي مي بيند و مي خندد و دقيقا زماني كه به كمك و حمايت او نياز داريد جا مي زند.

منبع :  پيدا كردن همسر مناسب پس از طلاق

چگونه ترس از غذا را از بين ببريم | فوبياي غذا

فوبيا غذا (cibophobia) به عنوان ترس از غذا تعريف مي شود. افراد مبتلا به اين فوبيا اغلب از خوردن غذا و نوشيدني اجتناب مي كنند زيرا از خود غذا مي ترسند. اين ترس ممكن است مخصوص يك نوع غذا باشد، مانند غذاهاي فاسد شدني، يا ممكن است شامل بسياري از غذاها باشد. اين هراس نسبتاً پيچيده مي باشد كه مي تواند به سرعت به يك وسواس تبديل شود. بعضي اوقات به اشتباه تصور مي شود كه مبتلايان به اين فوبيا از بي اشتهايي يا يك اختلال خوردن رنج مي برند.

تفاوت اساسي بين افراد مبتلا به بي اشتهايي و افراد مبتلا به ترس از غذا اين است كه مبتلايان به بي اشتهايي  از تأثير غذا بر بدن خود مي ترسند، در حالي كه غذا هراسي باعث مي شود كه فرد از خود غذا بترسد. البته ممكن است در برخي از شرايط فرد از هر دو اختلال رنج ببيند، تشخيص بايد فقط توسط يك پزشك باليني آموزش ديده انجام شود.

علائم ترس از غذا

شناخت بسياري از علائم غذا هراسي، به ويژه در جامعه وسواس امروزي، دشوار است. اگر به ترس از غذا مبتلا هستيد، احتمالاً به طور كلي از برخي غذاها اجتناب مي كنيد زيرا تصور مي كنيد كه براي شما خطرناك هستند. غذاهاي بسيار فساد پذير، مانند سس مايونز و شير، از مواد غذايي هستند كه ممكن است مورد ترس اين دسته از افراد قرار بگيرند.

اكثر افراد مبتلا به غذا هراسي به شدت نگران تاريخ انقضا مواد غذايي هستند. ممكن است خودتان با دقت محصولاتي را انتخاب كنيد كه از تاريخ انقضاي خود فاصله زيادي دارند و از خوردن هر چيزي كه حتي چند ساعت از باز شدن آن گذشته است خودداري كنيد.

افراد مبتلا به اين فوبيا ممكن است بيش از حد غذا را بپزند تا حدي كه بسوزد يا خشك شود. اين امر ممكن است به ويژه در مورد غذاهايي كه به نظر شما خطرناك است مانند مرغ يا گوشت خوك صادق باشد.

پيشنهاد مشاور: علائم، انواع و درمان فوبيا و ترس

به طور مثال شخصي كه به دلايل مذهبي يا اخلاقي معمولاً از برخي غذاها اجتناب مي كند، ممكن است پس از مصرف چنين غذاهايي به دليل فشار رواني شديد ناشي از خوردن اين غذاهاي ممنوعه، به شدت بيمار شود. در حقيقت فردي كه دچار ترس از غذا مي باشد متقاعد شده است كه بعضي از غذاها در صورت مصرف باعث صدمات بدني زيادي مي شوند.

بسياري از افراد مبتلا به فوبيا غذا قوانيني در مورد رفتارهاي غذايي خود ايجاد مي كنند. اين قوانين از فردي به فرد ديگر متفاوت است اما غالباً بر روي وعده هاي غذايي رستوران متمركز است. افرادي كه درگير اين فوبيا هستند ممكن است از بعضي از رستوران ها خودداري كنند كنيد يا پس از 24 ساعت مواد غذايي مانده را دور بريزيد.

علاوه بر اين فوبيا و ترس از غذا مانند هر فوبيا ديگري علائم جسماني و رواني دارد، كه علائم جسماني آن عبارت است از:

  • تعريق
  • لرزيدن
  • معده درد
  • درد در قفسه سينه
  • حالت تهوع
  • خشك شدن
  • سرگيجه
  • احساس خفگي
  • ساكت شدن
  • تنگي نفس
  • سردرد

علائم ديگر ترس از غذا شامل موارد زير مي باشد:

  • كاهش وزن
  • اكراه يا اجتناب از غذا خوردن مقابل ديگران
  • اضطراب و ترس شديد از فكر به بلعيدن
  • اضطراب پس از شروع غذا
  • نگراني هنگام فكر كردن به غذا خوردن

چگونه ترس از غذا را از بين ببريم | فوبياي غذا

انواع غذا هراسي

غذا هراسي انواع مختلفي دارد كه در ادامه به انواع و ويژگي هاي هريك از آن ها اشاره مي كنيم:

ترس از غذاهاي جديد

اين ترس خصوصاً در كودكان شايع مي باشد، هراس از امتحان كردن غذاهايي جديد گاهي اوقات به ترس مادام العمر از امتحان غذاهاي جديد تبديل مي شود .بسياري از مبتلايان به اين نوع غذا هراسي فقط در خوردن برخي از غذاها مانند سوشي يا گوشت مانند جگر يا غذاهايي با بافت خاص مشكل دارند.

ترس از استفراغ

ترس از استفراغ (Emetophobia ) مي تواند باعث ايجاد الگوي غذايي بسيار محدود شود. در اين شرايط فرد ممكن است نگران اين باشد كه غذاي خاصي نپخته يا خراب شده باشد و به همين دليل فرد از خوردن چيزهايي كه به نظر ناراحت كننده هستند مانند غذاهاي ادويه دار يا سبزيجات خام خودداري كند. بعضي از افراد وقتي بيرون از منزل هستند يا به راحتي به سرويس بهداشتي دسترسي ندارند، از خوردن غذا خودداري مي كنند.

ترس از بلع

ترس از بلع (Phagophobia) نوعي فوبيا نسبتاً نادر است كه گاهي اوقات آن را با ترس از خفگي اشتباه مي گيرند. تفاوت عمده بين اين دو ترس اين است كه مبتلايان به ترس از بلع  از عمل بلع مي ترسند، در حالي كه مبتلايان به اختلال ترس از خفگي مي ترسند كه بلع منجر به خفگي شود. ترس از بلع مي تواند علائم مختلفي داشته باشد كه بارزترين آن بي ميلي يا اجتناب از بلعيدن مواد غذايي، مايعات يا قرص است.

عوارض ترس از غذا

درمان نكردن ترس از غذا اغلب باعث بدتر شدن حال فرد و رفتارهاي وسواسي مي شود .با گذشت زمان، فرد ممكن است رژيم غذايي خود را به شدت محدود كرده و سلامتي خود را به خطر بيندازد. بنابراين ممكن است به جاي خوردن غذا گرسنه بماند، كه منجر به ضعف، سرگيجه و تحريك پذيري عصبي او مي شود.

علل غذا هراسي

علت ترس از غذا مشخص نيست و ممكن است شامل مجموعه اي از عوامل مانند تجربيات قبلي يا ساير شرايط زمينه اي مي باشد، گاهي با مشاهده ديگران فوبيا را نيز آموخت. ديدن اينكه شخص ديگري هنگام بلع درد دارد نيز مي تواند باعث ترس شما از غذا شود.

تجربه قبلي با مسموميت غذايي ممكن است منجر به ترس شديد از آلودگي احتمالي شود. آلرژي هاي غذايي خاص نيز مي تواند باعث ترس از آلرژن هاي مخفي در غذا شود.

درمان ترس از غذا

همانند انواع ديگر فوبيا راه ها و روش هاي مختلفي براي درمان اين فوبيا وجود دارد، در ابتدا بايد ميزان ترس و اضطراب فرد بيماري سنجيده شود و سپس مشاور با استفاده از يكي از راه هاي درماني زير به درمان فوبياي فرد بپردازد.

 

منبع :  چگونه ترس از غذا را از بين ببريم | فوبياي غذا

طرز برخورد با بي توجهي شوهر

بي توجهي مرد به زن يكي از مشكلاتي است كه بيش تر زنان در طول زندگي مشترك آن را تجربه مي كنند. در طول جلسات مشاوره زياد شنيده مي شود كه زن از بي توجهي همسر خود شاكي است و همسر خود را سرد و بي عاطفه توصيف مي كند، اين درحالي است كه مردان معمولا آگاهي از اين موضوع ندارند و خود را شوهر خوب و وظيفه شناسي مي دانند.

آيا تاكنون فكر كرده ايد كه اين تناقض از كجا ايجاد مي شود؟ اگر شما نيز درگير اين مشكل هستيد، اين مقاله را از دست ندهيد.

بسيار شنيده مي شود كه زنان در طول جلسات مشاوره مي گويند «همسر من به گونه اي رفتار مي كند كه انگار اصلا من را نمي بينيد، تمام زندگي او در گوشي و كارش خلاصه شده است و حتي حاضر نيست شب ها ساعتي با من حرف بزند يا حتي به حرف هاي من گوش بدهد.»

اين مشكل مي تواند به مرور شديد تر شود، اكثر زوجين در ابتدا رابطه سالم و متعادلي داشته اند اما به مرور اين تعادل را از دست داده اند. بنابراين بهتر است در همان ابتدا هر دوي زوجين مهارت هاي ارتباطي را بياموزند.

متاسفانه بسياري از زنان براي تنبيه بي توجهي همسر خود سكوت مي كنند اما مردان اين سكوت را دوست دارند و متوجه دلخوري همسر خود نمي شوند.

به خاطر داشته باشيد كه همسر شما جادوگر نيست و نمي تواند ذهن شما را بخواند. بنابراين باهوش باشيد و به همسر خود بگوييد كه مشكل شما چيست بنابراين مشكلات خود را در زمان مناسب براي او توضيح دهيد و از او بخواهيد كه باهم راهي براي برطرف كردن آن پيدا كنيد.

بسياري از مردان در جلسات مشاوره بيان مي كنند كه اولين بار است گلايه همسر خود را مي شنوند، اين امر نشان مي دهد كه زنان در بيان نيازها و مشكلات خود به درستي عمل نمي كنند.

البته اين امر ممكن است به دليل تفاوت هاي ذاتي ميان زنان و مردان باشد.

پيشنهاد مشاور: تفاوت عجيب ميان زنان و مردان | آخرين شواهد علمي

دلايل بي توجهي مرد به زن

اگر همسر شما بي توجه است بايد دنبال دلايل آن بگرديد. برخي از زنان بيان مي كنند كه شوهر آن ها ذاتا بي توجه است. اما اينگونه نيست، حتما مشكلاتي باعث شده است كه همسر شما اين احساس را پيدا كند.

طرز برخورد با بي توجهي شوهر

غر زدن از دلايل بي توجهي مرد به زن

آيا شما شخصي هستيد كه مدام از همسرتان ايراد مي گيريد؟ فرض كنيد همسر شما به خانه مي آيد و مي گويد كه تصادف كرده است. واكنش شما چيست؟ آيا احساسات خود را كنترل مي كنيد يا به او مي گويد كه بايد بهتر رانندگي كند و غيره.

توجه داشته باشيد كه در كشورهايي مانند ايران، مردان غرور و قدرت خاصي براي خود متصور هستند و شما نبايد اين امر را ناديده بگيريد. هميشه پيش از حرف زدن به نتايج آن فكر كنيد، همسر شما به دنبال كسي نمي گردد كه اشتباهات او را اصلاح كند.

البته بعدا در موقعيتي بهتر مي توانيد با مهرباني از او بخواهيد كه آرام تر رانندگي كند يا كمربند ايمني خود را ببندد.

اعتياد به كار

امروزه كار به بخش مهمي از زندگي هر فرد تبديل شده است، به طوري كه برخي از افراد همزمان دو شغل دارند و بازهم نمي توانند از پس زندگي خود برايند. اين امر باعث مي شود كه مردها كم تر در كنار همسر خود باشند و وقتي هم كه به خانه مي رسند ديگر وقتي براي صحبت نداشته باشند.

در اين شرايط زنان مي توانند براي كمك به همسر خود كاري را از درون خانه شروع كنند و با اين كار در امور مالي به همسر خود كمك كنند، در عوض همسر آن ها مي تواند زمان بيش تري را در خانه و كنار همسرش بگذراند.

اختلاف فكري

آيا تاكنون هنگام بحث متوجه شده ايد كه انگار از دو قاره جداگانه هستيد و زبان هم را متوجه نمي شويد؟ اگر جواب شما مثبت باشد نشان مي دهد كه شما و همسرتان اختلاف فكري زيادي داريد.

ممكن است شما به فلسفه علاقه زيادي داشته باشيد و عاشق حرف زدن در مورد ارسطو و افلاطون و نظريه هاي مختلف باشيد در حالي كه همسر شما اهميتي به فلسفه نمي دهد و آن را مسخره مي كند. از طرف ديگر همسر شما اسامي تمام بازيكن هاي فوتبال و تيم ها را حفظ باشد ولي شما فوتبال را بازي مسخره بدانيد كه اصلا جذاب نيست.

در اينجا شما موضوعي براي حرف زدن با يكديگر نداريد، بنابراين بايد موضوع مشتركي براي حرف زدن پيدا كنيد، مي توانيد فعاليت هاي مورد علاقه خود را بنويسيد و از شوهرتان نيز بخواهيد كه اين كار را انجام دهد سپس از بين آن ها موارد مشترك را پيدا كنيد و زماني را به آن اختصاص دهيد.

بي حوصلگي از دلايل بي توجهي مرد به زن

آيا به مرور آتش علاقه و عشق ميان شما خاموش شده و شما تلاشي براي روشن كردن آن نكرده ايد؟ بسياري از زوج  ها رابطه خود را با يك عشق آتشين شروع مي كنند اما پس از يك سال مشاهده مي كنند كه ديگر اثري از آن آتش در زندگي آن ها نيست.

هميشه در اين حالت به زوجين توصيه مي شود تا كارهايي براي روشن ماندن اين عشق انجام دهند. البته عادي و منطقي است كه عشق آتشين كمي فروكش كند، اما زوجين نبايد اجازه دهند كه رابطه بين آن ها به سردي و بي حوصلگي كشيده شود.

وابستگي بيش از حد به خانواده

آيا همسر شما بيش از اندازه به خانواده خود وابسته هستيد؟ اين كار مي تواند به رابطه شما آسيب وارد كند. شايد به نظر نرسد اما رابطه صميمي با خانواده قبلي باعث مي شود كه همسرتان شما را با خودش در يك تيم نبيند.

هميشه در جلسات پيش از ازدواج به زوجين گفته مي شود كه ديگر نبايد مسائل شخصي و خصوصي خود را با خانواده قبلي خود در ميان بگذارند.

درخواست پول

در بسياري از مواقع مردان از همسر خود دوري مي كنند زيرا احساس مي كنند كه همسرشان هميشه به دنبال گرفتن پول و خريد است. شايد عجيب به نظر بيايد ولي بسياري از زنان در مكالمات خود با شوهرشان در مورد پول و مسائل مالي صحبت مي كنند، اين كار مردان را ناراحت و عصبي مي كند و باعث مي شود كه احساس كنند فقط ارزش مالي براي همسر خود دارند.

البته كه مسائل مالي امر مهمي است اما نبايد تنها بحث موجود بين زوجين  باشد.

خيانت

خيانت نيز جزو مسائلي است كه ممكن است باعث بي توجهي همسران به زنان خود شود. بسياري از زنان هر بي توجهي را دليلي بر خيانت مي دانند اما اينگونه نيست. به خاطر داشته باشيد كه نبايد بدون وجود دلايل كافي همسر خود را به خيانت محكوم كنيد.

اتهام به خيانت بسيار سنگين است و ممكن است ضربه بزرگي به زندگي شما بزند، بنابراين پيش داوري نكرده و با اين كار زندگي خود را خراب نكنيد.

ممكن است همسر يا نامزد شماكامل از رابطه قبلي خود جدا نشده باشد و به همين دليل نتواند به درستي و آن طور كه بايد با شما رابطه برقرار كند.

منبع :  طرز برخورد با بي توجهي شوهر