آرشیو مرداد ماه 1400

اختلاف سطح تحصيلات در ازدواج مي تواند چالش هاي بسياري براي زوج ها به همراه داشته باشد، زيرا به نوعي اختلاف فرهنگي در ازدواج به حساب مي آيد، در صورتي كه اختلاف زياد بين سطح تحصيلات زوجين به وجود آيد باعث مي شود كه آن ها درك و ديدگاه متفاوتي نسبت به مسائل مختلف داشته باشند اين اختلاف در بسياري از موارد باعث به وجود آمدن اختلاف نظرهاي عميق و تعارض هايي در طرفين شود.

در صورتي كه مي خواهيد با كسي ازدواج كنيد كه نسبت به شما سطح تحصيلي متفاوتي دارد در اين صورت بايد به نكاتي توجه داشته باشيد تا احتمال اختلاف و مشكل در شما به حداقل برسد، در ادامه اين مقاله نكاتي را بيان مي كنيم كه مطالعه آن مي تواند براي شما مفيد باشد و در تصميم گيري به شما كمك كند هم چنين در اين خصوص مي توانيد با صحبت با متخصصان در مشاوره قبل از ازدواج به شناخت بهتري در اين زمينه برسيد. 

اختلاف سطح تحصيلات در ازدواج

در بسياري از موارد زنان با تحصيلات بيشتر همسر خود راحت تر كنار مي آيند به عنوان مثال بسياري از زنان با مدرك تحصيلي ديپلم با مرداني كه داراي مدرك تحصيلي كارشناسي يا بالاتر هستند ازدواج مي كنند و در اين خصوص كمتر با مشكل رو به رو مي شوند اما در صورتي كه شرايط برعكس شود مردان سخت تر مي توانند با اين شرايط سازگار شوند.

از طرفي ديده شده است كه معمولا زناني كه تحصيلات بالا دارند دير تر ازدواج مي كنند و ازدواج آن ها كم تر به طلاق ختم مي شود.

از طرفي آمار همچنين نشان داده است كه مردان تحصيل كرده بيش تر از مرداني كه تحصيل نكرده اند علاقه ازدواج و تشكيل خانواده دارند. 

از طرفي بسياري از افراد اعتقاد دارند كه تحصيلات باعث نمي شود كه فرد بهتري باشيم و به تفاوت ميان تحصيلات خود و همسرشان اهميتي نمي دهند اما بر اساس آمار مي توان گفت كه ميزان طلاق در ميان زوج هايي كه از تحصيلات بالايي برخورد هستند پايين تر است.

متاسفانه ازدواج هايي كه در سنين پايين و تنها با در نظر گرفتن عشق و علاقه انجام مي شود بيش ترين آمار طلاق را به خود اختصاص داده اند. 

چرا برخي مردان، زنان با تحصيلات بالاتر را نمي پذيرند؟

در بسياري از موارد مردان نمي توانند زنان با تحصيلات بالاتر را بپذيرند و علت اين امر ويژگي ها و خصوصيات شخصيتي مانند قدرت طلبي، برتري جويي و سلطه گري بيشتر در مردان مي باشد، البته بايد توجه داشته باشيد اين ويژگي ها تنها مخصوص مردان نمي باشد و زنان هم داراي اين خصوصيات هستند اما بر اساس بررسي هاي انجام شده مردان بيشتر اين خصوصيات را از خودشان نشان مي دهند.

بر اساس صفات ذكر شده مردان اگر در روابطشان در جايگاه پايين تري قرار گيرند احساس ناخوشايندي به آن ها دست مي دهد و معمولا آن ها در ازدواج زناني را انتخاب مي كنند كه در جنبه هاي مختلف در وضعيت هم سطح يا پايين تري از خودشان قرار داشته باشد.

رويارويي مردان و زنان سلطه طلب

مردان سلطه طلب در صورتي كه در كنار زنان سلطه طلب قرار بگيرند به طور معمول با مشكلات بيشتري رو به رو خواهند شد زيرا هيچ كدام از آن ها دوست ندارند تا جايگاه پايين تري داشته باشند و به همين دليل لازم است قبل از ازدواج در مورد خصوصيات و صفات شخصيتي خود و همسرتان شناخت داشته باشيد تا به آگاهي بيشتري دست يابيد در اين زمينه مراجعه به روانشناس به شما كمك بسياري مي كند.

مزاياي نبود اختلاف سطح تحصيلات در ازدواج

به طور كلي متخصصان معتقدند هر چقدر اختلاف سطح تحصيلات در ازدواج زن و مرد به يكديگر نزديك تر باشد زوجين رضايت بيشتري از زندگي شان خواهند داشت و با چالش هاي كمتري رو به رو مي شوند، استدلال هاي بسياري در مورد مزاياي هم سطح بودن تحصيلات زن و مرد وجود دارد كه براي اين كه همسر مناسبي را انتخاب كنيد مي توانيد به موارد زير توجه كنيد. 

1. اشتراك بيشتر در تربيت فرزندان

يكي از مهم ترين موقعيت هايي كه اختلاف زن و مرد در سطح تحصيلات در آن آشكار مي شود تربيت فرزندان مي باشد، افرادي كه تحصيلات بالاتري دارند معمولا در تربيت فرزند خود بيشتر به نكات و توصيه هاي علمي توجه مي كنند و علاقمند هستند كه تربيت فرزندشان را بر اساس اين نكات شكل بدهند.

در صورتي كه همسر اين افراد بر اساس تجربيات خود و بدون توجه به اصول و نكات تربيتي با كودك برخورد كند در اين حالت تعارض و اختلاف نظر ميان زوجين به وجود مي آيد اما در صورتي كه زوجين سطح تحصيلي نزديك به هم داشته باشند در تربيت فرزندشان اشتراكات بيشتري خواهند شد و اين اشتراكات، پرورش و تربيت فرزندان را براي آن ها لت بخش تر مي كند در نتيجه چگونگي رفتار با فرزند از جمله مواردي مي باشد كه بايد با همسرتان به توافق برسيد.

2. افزايش احساس شادي و رضايت زناشويي

تحقيقات بسياري در مورد رضايت زناشويي زوجين انجام شده است و در بسياري از آن ها مشخص شده زوجيني كه فاصله تحصيلي كمي نسبت به يكديگر دارند، زندگي شاد تر و رضايت بخشي دارند و از زندگي مشترك شان احساس رضايت مي كنند.

3. نبود اختلاف سطح تحصيلات در ازدواج: پيشرفت تحصيلي فرزندان

زوج هايي كه سطح تحصيلي آن ها مناسب و نزديك به هم مي باشد بيشتر براي وضعيت تحصيلي فرزندشان وقت مي گذارند، فرزندان اين زوجين به دليل دريافت حمايت تحصيلي بيشتر، فرصت بيشتري براي پيشرفت در طول دوران تحصيلي شان پيدا مي كنند.

4. كاهش اختلاف نظرها از مزاياي نبود اختلاف سطح تحصيلات در ازدواج

تحصيلات دانشگاهي به ميزان زيادي در برداشت و نگرش افراد در مورد مسائل مختلف زندگي اثر مي گذارد افرادي كه فاصله تحصيلي آن ها كم است به طور معمول بيشتر مي توانند نگرش هاي يكديگر را در مورد حوزه هاي مختلف زندگي درك كنند و با آن ها كنار بيايند. در اينجا مي توان به نقش تحصيلات در ازدواج پي برد.

علاوه بر اين موارد نزديك بودن سطح تحصيلي افراد به يكديگر باعث مي شود تا علايق، سليقه ها و تفريحات آن ها به يكديگر نزديك شود همه اين موارد به ميزان زيادي در افزايش كيفيت زندگي مشترك تاثير بسزايي دارد.

منبع : آيا اختلاف سطح تحصيلات در ازدواج منجر به طلاق مي شود؟

كودكاني كه پدر و مادرشان از يكديگر جدا شده اند و طلاق گرفته اند مي دانند كه طلاق اثرات نامطلوبي بر روي كودكان مي گذارد و باعث آسيب هاي رواني بر روي كودك مي شود به عبارتي طلاق و آسيب هاي رواني رابطه عميقي با يكديگر دارند.  در اين مقاله به تاثير طلاق بر كودكان پرداخته شده است.

كودكاني كه والدين آن ها از يكديگر جدا شده اند، آسيب هاي رواني شديد تري را تجربه كرده اند و بر اساس پژوهش هاي انجام شده در بيشتر آسيب هاي اجتماعي رد پايي از فرزندان طلاق ديده مي شود. اين موضوع نشان دهنده اهميت طلاق بر روي روحيه اين فرزندان است.

بر اساس نظر مشاوران، طلاق گرفتن بر روي سلامت روان فرد تاثير زيادي مي گذارد. هنگامي كه پدر و مادر از يكديگر جدا مي شوند انگار چتر امنيتي كودك از بين مي رود و بر روي سلامت اجتماعي و رواني كودكان اثر مي گذارد.

البته بيشتر اوقات طلاق باعث پايان دادن به مشكلات پدر و مادر، زيرا اگر پدر و مادر هميشه در حال نزاع و درگيري باشند سلامت روان كودك بيش تر به خطر مي افتد و همچنين ممكن است كودك به واسطه طلاق از بسيار از آسيب ها رهايي يابد چون به احتمال زياد ممكن است در خانواده درگير آسيب هايي از طريق دعواي والد شود.

آثار طلاق بر فرزندان چيست؟

طلاق والدين مي تواند زمينه ساز بروز بسياري از اختلالات رفتاري، روحي و رواني شود و بر روي زندگي فرد و اجتماعي كودكان تاثير مي گذارد، كساني كه تصميم به طلاق و جدايي مي گيرند بايد اين نكته را در نظر بگيرند كه آثار و عوارض طلاق مي تواند بسيار زياد مي باشد.

در زير نمونه هايي از عوارض طلاق و تاثيراتي كه بر روي فرزند مي گذارد ذكر شده است.

• افسردگي در كودكان و نوجوانان
• اضطراب
• پرخاشگري و عصيان در نوجوانان
• حسادت
• سوء ظن و بدبيني نسبت به ديگران
• فرار از منزل
• ترك تحصيل و افت تحصيلي
• بزهكاري و كج روي هاي اجتماعي
• ازدواج زودرس براي دختران
• ضعف اعتماد به نفس
• اختلال هويت
• اعتياد
• فقر
• ضعف سلامت جسماني و رواني مانند بي خوابي
• بي اشتهايي
• سوء تغذيه
• پرخوري عصبي

همچنين طلاق از نظر اجتماعي هم بر روي فرزند اثر مي گذارد و زندگي او را تحت تاثير قرار مي دهد.

• احساس درماندگي و سرخوردگي
• تجربه عقده حقارت به خاطر نبود محيط خانوادگي گرم و صميمي در مقايسه با ديگر كودكان
• دروني سازي عقده هاي منفي و ضد اجتماعي
• انزواي اجتماعي
• گرايش به انواع انحرافات اجتماعي به دليل اينكه خانواده كنترل درستي بر روي فرزند نداشته و از نظر اخلاقي و رفتاري نتوانسته اند مديريت صحيحي را داشته باشند.
• اجتماع ستيزي و آزار مردم و انجام خشونت هاي اجتماعي

بر اساس گفته روانشناسان طلاق و جدايي پدر و مادر باعث مي شود تا مشكلاتي از نظر رواني بر روي كودك به وجود آيد. تحقيقات نشان داده است كه يكي از عمده ترين دلايل براي بيماري هاي رواني در كودكان، طلاق مي باشد.

هنگامي كه والدين از يكديگر جدا مي شوند در كودك ممكن است اختلالاتي مانند پرخاشگري به وجود آيد همچنين طلاق والدين باعث مي شود تا كودك دچار اختلالات رفتاري و عاطفي شود.

در بسياري از موارد طلاق والدين باعث مي شود تا قدرت اراده از كودك گرفته شود و او را مضطرب و پريشان نشان مي دهد.

بر اساس تحقيقاتي كه روانشناسان در زمينه طلاق انجام داده اند به اين نتيجه رسيده اند كه طلاق والدين باعث مي شود تا كودكان به ناراحتي و نگراني هاي گوناگوني دچار شوند در زير به موردهايي از آن اشاره شده است.

1. كودكان احساس مي كنند كه در جا گذاشتن او نقش عمدي وجدي دارند و والدين خود را مقصر مي داند.
2. نسبت به والدين خود احساس تنفر دارد و والدي كه به او نزديك است ممكن است براي او داستان هايي را بسازد و در ذهن او والد غايب بسيار بد جلوه داده مي شود.
3. ممكن است هنگامي كه در كنار يكي از والدين باشد دلش براي ديگري تنگ شود و دوست دارد هر دو را در كنار يكديگر داشته باشد.
4. ممكن است دچار بيماري شود و از دردهاي مزمن يا سردرد شكايت كند.
5. همه چيز را خوب جلوه مي دهد و ناراحتي و غم موجود را انكار مي كند.
6. ممكن است براي ادامه زندگي خود الگو هاي نامناسبي را در نظر بگيرد و از دروغ، دزدي و پرخاشگري تقليد كند.
7. براي اين كه از يكي از والدين طرفداري كند ممكن است با والد ديگري به مبارزه بپردازد.
8. خيلي دوست دارند والدينش را در كنار يكديگر ببيند و ميل زيادي دارد تا آن ها را به يكديگر پيوند بدهد.

تفاوت هاي سني در واكنش جدايي والدين چيست | روانشناسي بچه هاي طلاق

بر اساس نظر مشاوران، فرزندان نسبت به طلاق پدر و مادر عكس العمل هاي متفاوتي از خود نشان مي دهند و ممكن است واكنش هاي بسيار متمايزي داشته باشند.

اين واكنش ها بر اساس سن و سطح رشد كودكان با هم متفاوت است كه در ادامه مقاله آن ها را بررسي مي كنيم.

نوزادان و كودكان پيش دبستاني

در اين سن دلبستگي فرزندان به والدينشان بيشتر مي باشد و هنگامي كه متوجه شوند والدين مي خواهند از يكديگر جدا شوند احتمالا واكنش هاي شديدي از خود نشان مي دهند.

كودكان در اين سن حساس تر و آسيب پذير تر مي باشند و بسيار نگران هستند كه از والدين خود جدا شده و طرد شوند. در اين سن كودكان در پروسه ازدواج ممكن است بسيار آسيب ببينند.

در اين سن كودك ممكن است سوالات زير را مطرح كند:

• اگر مرا دوست داريد، چرا نمي توانيد با هم بمانيد؟
• من چه كار كردم؟
• آيا طلاق شما به اين دليل است كه من هميشه آنچه را كه به من گفته مي شود انجام نمي دهم؟
• قول مي دهم بچه خوبي باشم
• آيا بابا/مامان ديگر مرا دوست ندارند؟ آيا به همين دليل آن ها مي خواهند جدا شوند؟

كودكان سنين مدرسه

در اين سن كودك حس مي كند كه او باعث طلاق پدر و مادرش شده است و خودش را مقصر جدايي آن ها مي داند زيرا در اين سن كودكان خود محور مي باشند.

او چون خودش را مسئول اختلاف بين آن ها و طلاقشان مي دانند رنج و عذاب وجدان زيادي را تحمل مي كند.

منبع :  عوارض و اثرات طلاق بر كودكان در سنين مختلف

طلاق از جمله پديده هايي است كه مي تواند سبب تجربه احساسات ناخوشايندي در فرد شود و زندگي فرد را براي مدتي مختل كند، در اين مقاله به روش هاي مشاوره پس از طلاق و فوايد آن مي پردازيم.

معمولا افراد زماني تصميم به جدايي مي گيرند كه از ادامه زندگي بسيار درمانده شده باشند و قصد نجات و رهايي خود را داشته باشند به همين دليل برخي از افراد از اينكه توانسته اند طلاق بگيرند ممكن بسيار خوشحال  و خرسند باشند اما با اين حال در پس اين تجربه احساس خوشحالي، فرد ممكن است احساسات متناقضي را تجربه كند و براي سازگاري با شرايط بعد از طلاق مشكل داشته باشد كه همين امر لزوم مشاوره پس از طلاق را نشان مي دهد.

اقدامات بعد از طلاق

فردي كه كار مشاوره پس از طلاق را انجام مي دهد، فردي متخصص در اين امر است و مي تواند به شما كمك كند ديدي واقع گرايانه نسبت به شرايط پيدا كنيد و بتوانيد مسير و اهداف خودتان را مشخص كنيد. 

همچنين افرادي كه در جريان زندگي مشترك و همينطور روند طلاق خود دچار آسيب شده اند نياز شديد به مشاوره پس از طلاق دارند. بنابراين مي توانيم بگوييم كه مشاوره پس از طلاق كاربردهاي زيادي دارد كه از جمله اين كاربردها مي توان به درمان و ترميم آسيب هاي پس از طلاق، چگونگي آغاز زندگي جديد بعد از طلاق، چگونگي ارتباط با فرزند همسر سابق، زندگي بعد از طلاق براي زن و مرد، چگونگي كسب موفقيت پس از طلاق، رفع دلتنگي بعد از طلاق، اقدامات بعد از طلاق و برگشت بعد از طلاق توافقي، اشاره كرد كه در ادامه مقاله هركدام از اين موارد را به صورت جداگانه توضيح خواهيم داد.

• درمان و ترميم آسيب هاي پس از طلاق

افراد از نظر داشتن ظرفيت رواني براي مقابله با بحران هاي زندگي از جمله طلاق، تفاوت زيادي با يكديگر دارند، از طرفي برخي از افراد قبل از وقوع طلاق دچار مشكلات و اختلالات رواني از جمله اختلالات اضطرابي و افسردگي هستند و همين امر مي تواند زمينه ساز ايجاد و بروز مشكلات بسيار بيشتري بعد از طلاق شود، به همين دليل لزوم مشاوره پس از طلاق براي چنين افرادي كاملا احساس مي شود. بنابراين افرادي كه داراي ظرفيت رواني بالايي نيستند و بعد از طلاق دچار آسيب هاي متعدد رواني مي شوند طبيعتا نيازمند مراجعه به روانشناس و ترميم و درمان آسيب هاي پس از طلاق هستند.

• چگونگي آغاز زندگي جديد پس از طلاق

همانطور كه اشاره شد طلاق مي تواند باعث شود افراد احساسات متناقض زيادي را تجربه كنند و تجربه اين احساسات متناقض از روز بعد از طلاق شروع مي شود، احساسات مثبت و منفي و احساس سردرگمي از شايع ترين حالت هاي بعد از طلاق است. در ابتدا ممكن است شرايط براي فرد شبيه به يك كابوس باشد و فرد نتواند اين تغيير را در زندگي اش بپذيرد، از زندگي پيش روي خود نيز بترسد و نگران اين باشد كه مبادا نتواند به تنهايي از پس زندگي بربيايد و اگر فرد نتواند با اين احساسات منفي خود كنار بيايد.

 ممكن است براي فرار از واقعيت دست به هر كاري بزند و به روابط جنسي پرخطر، اعتياد و رفتارهاي هيجاني روي بياورد، احساس گناه و اندوه پس از طلاق نيز از ديگر احساساتي است كه افراد ممكن است بعد از طلاق خود تجربه كنند. بديهي است كه داشتن چنين احساسات و تفكراتي مانع از داشتن ديدي واقع گرايانه در زندگي مي شود و باعث مي شود كه فرد نتواند زندگي جديدي را بعد از طلاق براي خود شروع كند، فردي كه چنين احساساتي را تجربه مي كند نياز است كه حتما به لزوم مراجعه به مشاوره پس از طلاق توجه كند و آن را در اولويت قرار دهد تا بتواند به كمك مشاور از احساسات متناقض خود رهايي يابد و راه حل هاي چگونگي آغاز زندگي جديد پس از طلاق را آموزش ببيند.

• چگونگي ارتباط با فرزند همسر سابق

يكي از بزرگترين چالش هايي كه طلاق به همراه خود دارد مشكلات مربوط به فرزندان طلاق است. اگر كه والدين در جريان طلاقشان حواسشان به رفتارشان نباشد و رفتاري آگاهانه با فرزند خود نداشته باشند مي توانند زمينه بروز بسياري از آسيب ها را در فرزندانشان ايجاد كنند، بنابراين چگونگي رفتار و ارتباط با فرزند و همچنين نحوه توضيح دادن اين شرايط به آن اهميت بسيار زيادي دارد.

از طرفي برخي از والدين از بچه به عنوان اهرم فشار براي همسر خود استفاده مي كنند و اجازه نمي دهند كه فرزندشان ملاقات هاي منظمي با ديگر والد خود داشته باشد كه اين مسئله نيز مي تواند آسيب زيادي به كودك وارد كند.

مشاوره پس از طلاق مي تواند به افراد در مورد نحوه درست برقراري ارتباط با فرزند، در دوره پس از طلاق كمك كند و همچنين در مورد چگونگي توضيح دادن پديده طلاق به فرزندان، اطلاعات كافي در اختيار والدين قرار دهد تا كودكان بتوانند فهم واضح و مشخصي را از طلاق به دست بياورند.

همچنين مشاور مي تواند توضيحات و هشدارهاي لازم را به والدين در مورد عدم محيا بودن شرايط ملاقات منظم با ديگر والد ارائه دهد و آن ها را متقاعد كند كه كودك هم به پدر نياز دارد و هم به مادر و محروم شدن از ملاقات هر كدام از اين دو مي تواند مشكلات عديده بسياري را براي كودك در آينده بوجود بياورد.

از طرفي كودكان، بعد از طلاق والدينشان ممكن است پرخاشگر، افسرده و منزوي شوند و يا اينكه از والدي كه مدتي از او فاصله داشته دوري كنند و با او ارتباط برقرار نكنند، مشاوره پس از طلاق مي تواند به والدين كمك كند تا بتوانند رفتارهاي آسيب رسان فرزندشان را كاهش دهند و به والدين كمك كند تا بتوانند با فرزند خود ارتباط موثر برقرار كنند.

زندگي بعد از طلاق براي زن

تبعات طلاق براي زنان و مردان متفاوت است و اگر كه افراد نتوانند سازگاري خود را بالا ببرند هركدام به نحوي از طلاق آسيب مي بينند، البته بسته به بافت فرهنگي و ارزشي هر جامعه اي پيامدهاي طلاق متفاوت است، در برخي از جوامع ممكن است طلاق پيامد زيادي نداشته باشد و در برخي از جوامع ممكن است اين پيامدهاي منفي بيشتر باشد و گاهي به دليل فشارهاي اجتماعي و نگاه مردسالارانه، زندگي بعد از طلاق براي زنان سخت تر است. 

از جمله مشكلاتي كه زنان بعد از طلاق دارند مشكلات اقتصادي است، البته در حال حاضر كه بسياري از خانم ها شاغل شده اند اين مشكل تا حدي رفع شده است اما مستقل شدن بانوان و شاغل بودن آن ها در مورد قشر زيادي از خانم ها صدق نمي كند و بسياري از خانم ها ممكن است بعد از ازدواج كار خود را رها كرده باشند يا اينكه از ابتدا شاغل نبوده باشند و از نظر اقتصادي متكي به همسر خود بوده اند كه در اين صورت طلاق مي تواند مشكلات اقتصادي زيادي براي آن ها بوجود بياورد كه در اين شرايط اگر زن صاحب فرزند باشد و تمايل داشته باشد كه فرزندش را نزد خودش نگه دارد ممكن است به دليل ترس از فشار اقتصادي و مشكلات مالي از اين خواسته خود بگذرد و مجبور شود از فرزندش دوري كند كه همين مسئله مي تواند فشار رواني حاصل را دو چندان كند. 

از طرفي به طور كلي با توجه به قانون حاكم در ايران حضانت فرزند با پدر است و تصميم گيرنده اصلي در مورد حضانت فرزند پدر مي باشد و در اين شرايط گاهي برخي از مردان زنان خود را مجبور مي كنند تا مهريه شان را ببخشند و در عوض حضانت فرزندشان را بر عهده بگيرند، كاملا قابل تصور است كه گير كردن در چنين شرايطي چه فشاري را مي تواند روي زن وارد كند.

از طرفي در بسياري از محيط هاي اجتماعي و كاري به زني كه از همسر خود جدا شده است ديد بدي دارند و بسياري به دنبال سو استفاده از خانم ها هستند و همين امر فشار وارد شده به خانم ها را دو چندان مي كند و به دليل همين ديد بدي كه ممكن است در جامعه نسبت به زن طلاق گرفته وجود داشته باشد برخي از خانواده ها شرايط سختي را براي دختر خود بعد از طلاق ايجاد مي كنند و سعي مي كنند او را بيشتر محدود كنند، بديهي است كه خارج شدن از يك محيط پرتنش و وارد شدن به يك محيط پرفشار و محدود مي تواند اثرات نامطلوب روانشناختي زيادي روي فرد داشته باشد.

تمام فشارهاي موجود از جمله مشكلات مالي و اقتصادي، عدم امنيت اجتماعي، فشارهاي وارده از سمت خانواده و غيره مي تواند در ذهن فرد اين تصور را ايجاد كند كه براي رهايي از اين مشكلات نياز است كه مجددا ازدواج كند، اما واقعيت اين است كه بسياري از خانم ها بعد از طلاقشان ديد بسيار منفي نسبت به جنس مخالف و زندگي مشتركشان پيدا كرده اند و تمايلي به ازدواج مجدد ندارند اما به دليل مشكلاتي كه با آن ها روبرو هستند گاهي مجبور به ازدواج اجباري و يا انتخاب عجولانه مي شوند كه طبيعتا چنين انتخابي مي تواند ريسك زيادي داشته باشد و گاهي منجر به اين شود كه فرد در ازدواج مجدد خود نيز دچار شكست شود.

اما با وجود تمام مشكلات احتمالي كه براي خانم ها وجود دارد برخي سازگاري بيشتري دارند و مشكلات كمتري را تجربه مي كنند كه عوامل فردي، خانوادگي و شرايط اقتصادي فرد در تجربه كمتر مشكلات تاثير زيادي دارد، برخي از افراد نيز نسبت به ترس هاي دروني خود و شرايط نامساعد رواني خود آگاهي دارند و سعي مي كنند كه از همان ابتدا به مشاور مراجعه كنند. مشاور در كاهش مشكلات و پيامدهاي بعد از طلاق نقش بسيار پررنگي دارد و افرادي كه بلافاصله بعد از طلاق جلسات مشاوره اي خود را شروع كنند به احتمال بيشتري با طلاق خود سازگار مي شوند.

هرچقدر زن در زندگي قبلي خود بيشتر تحت فشار و آسيب قرار گرفته باشد و هرچقدر كه حمايت هاي محيطي و خانوادگي فرد كمتر باشد لزوم مراجعه به مشاور براي سازگاري با طلاق بيشتر است. مشاور مي تواند به فرد كمك كند تا راحت تر بتواند زندگي خود را از سر آغاز كند و به حالت طبيعي و نرمال خود برگردد.

منبع :  مشاوره پس از طلاق | آرامش تان را دوباره به دست بياوريد