گشتالت درماني

ازدواج,خانواده ,سرگرمي

سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۰۳

گشتالت درماني

تعريف گشتالت

گشتالت واژه اي آلماني است، نامي كه براي آن هيچ معادل انگليسي مطلقي وجود ندارد.

دقيق ترين ترجمه از آن عموما با الگو، تركيب، شكل و پيكر بندي مطابقت مي كند.

گشتالت درماني

گشتالت درماني روشي پديدار شناختي و مبتني بر رويكرد وجودي است كه بر روي عواملي مانند تجارب انسان، مسئوليت افراد، توانايي آن ها براي تامين تجارب زمان حال و نيز تجارب مراجع و درمانگر تاكيد مي كند.

گشتالت درماني يك رويكرد است كه بر رشد، هشياري و محتواي هشياري تاكيد دارد كه اين به معناي تمركز بر آگاهي در ارتباط با خود، ديگران و جهان است.

فرض بنيادي گشتالت درماني آن است گه اگر افراد از از آنچه در اطرافشان مي گذرد كاملا آگاه باشد، قابليت «خود گرداني» در محيط خويش را دارند و درمان زمينه ي مناسبي را براي آگاهي و فرآيند تماس برقرار كردن فراهم مي كنند.

مفهوم اصلي در گشتالت درماني

مفهوم اصلي در گشتالت درماني اين است كه شخص يك «كل سازمان يافته» و نه مجوعه اي تكه تكه از هيجانات، شناخت ها و رفتارها است.

در عين حال انسان ها نه تنها بايد از خود آگاه شوند بلكه بايد بفهمند چطور به خودشان لطمه مي زند.

اين آگاهي نيز با بيان آنچه هم اكنون احساس مي كنند ايجاد مي شود و آن هم لحظه به لحظه حاصل مي شود.

واژگان و اصطلاحات در گشتالت درماني

  • ·        اضطراب

در گشتالت درماني، اضطراب، نوعي صحنه هراسي در نظر گرفته مي شود، كه هر فرد به دليل تمركز بيش از حد بر وقايع آينده دچار مي شود.

  • ·        رشد

رشد در اين رويكرد، به معناي حركت از حمايت هاي شخصي است.

رشد مختص به فرد نيست بلكه در ارتباط با محيط و محيط در ارتباط با فرد رشد مي كند.

  • ·        آگاهي

اين واژه به معني آگاهي فرد از ارتباط خود و ديگران و جهان است . بهترين حالت، آگاهي، دانش يا حس غير كلامي است كه در اينجا و اكنون اتفاق مي افتد.

  • ·        خويشتن

مفهوم خويشتن در گشتالت درماني عبارت است از فرآيندي كه ساختار نهاد، خود و شخصيت را در بر مي گيرد.

  • ·        انطباق

فرآيندي است كه بدان وسيله فرد، محدوديت هايي را كه در آن زندگي مي كند را كشف كرده و خود را از غير خود تميز مي دهد.

  • ·        پرخاشگري

ابزار ارگانيسم نه براي نابودي بلكه براي غلبه بر مقاومت و تماس با محيط براي ارضاي نيازهايش

  • ·        كسب موافقت

فرآيندي كه در آن مردم شخصيت خود را تقسيم كرده و نوعي خودانگاره به وجود مي آورند.

يعني تصوري از خود كه بر اساس معيارهاي بيروني است.

  • ·        خشم معطوف به خود

فرآيندي كه بدان وسيله بعضي از كاركردهايي كه اصولا از جانب فرد به سوي دنياي بيرون هدايت شده بودند مسير خود را تغيير داده و به سوي سرچشمه و منشا بر مي گردند.

  • ·        خود

فرآيند خلاقي است كه فرد را به سوي رفتار خود شكوفايي هدايت مي كند.

ويژگي اصلي خود، شكل دهي و تمايز گشتالت است.

  • ·        خودگرداني ارگانيسمي

هر ارگانيسمي سعي دارد به وسيله ي كامروا سازي يا حذف نيازهاي به وجود آمده به تعادل حياتي برسد.

  • ·        درون فكني

پذيرش مفاهيم، معيارهاي رفتار و ارزش هاي ديگران بدون انتقاد است.

شخصي كه هميشه درون فكني مي كند، نمي تواند شخصيت خود را رشد دهد.

  • ·        زمينه

بخشي از زمينه ادراكي كه (شكل) نباشد، عنوان زمينه شناسايي مي شود.

همراه كردن شكل و زمينه گشتالت را تشكيل مي دهد.

  • ·        شكل

چيزي است كه در مركز آگاهي همراه با دقت و توجه قرار دارد.

يعني آنچه كه شخص در حال حاضر بدان توجه مي كند.

  • ·        فرافكني

فرآيندي است كه بدان وسيله فرد اجزاي شخصيت خود را كه قادر به شناخت آن ها نيست يا از شناخت آن ها امتناع مي ورزد را به دنياي خارج نسبت مي دهد.

  • ·        قدرداني

افراد از طريق قدر داني خود را كشف مي كنند.

قدر داني شخصي، كودكان را بوسيله ي رشد حس خود و تقدير از وجود خود هدايت مي كند.

تكنيك هاي گشتالت درماني

يك گشتالت به معناي كامل كردن چيزي است كه بنيانگذاران اين رويكرد، آن را يك نياز ارگانيسمي مي نامند.

وقتي يك نياز ارضاء مي شود، گشتالت آن كامل مي شود و فرد آزاد است تا به سراغ پرداختن به نياز تازه اي برود، زيرا وقتي يك گشتالت كامل مي شود فضايي باز مي شود تا نيازهاي تازه اي پديدار شوند. مراجعان معمولا زماني براي درمان مراجعه مي كنند كه در واكنش به شرايط و ميداني (زمينه اي) تغيير يافته، شيوه هاي متداول آن ها براي سازگاري خلاق كارايي ندارد.

يكي از مهم ترين وظايف گشتالت درمانگر بالابردن آگاهي مراجع است.

آگاهي پيرامون نحوه تفكر و احساس، چگونگي رفتاركردن، آگاهي به آنچه در بدن جريان دارد و اطلاعات مربوط به ادراك، آگاهي از نحوه برقراري ارتباط خود، رابطه اش با افراد ديگر، تاثيري كه بر محيط اطراف ميگذارد و متقابلا اثري كه محيط براوميگذارد.

 در كلي ترين روش مشاور سعي ميكند تا موارد زيررا ترغيب كند:

  • تشديد وگسترش آگاهي از تجربه درحال انجام
  • هدايت يا تمركز آگاهي برمسائل پراهميت قلمدادشده يا اجتناب شده
  • ماندن در اينجا و اكنون

قواعد موردنظر در گشتالت درماني به شرح زير هستند:

  • ·        قاعده زمان حال

 دراين قاعده،  رفتار و احساسات مراجع در زمان حال و موقعيت هاي جاري مورد تاكيد قرار مي گيرد و از زمان حال استفاده مي شود.

  • ·        قاعده استفاده از پيوستارآگاهي

كه در آن مراجع ذهن خود را به جاي آنكه به «چرا» معطوف دارد به استفاده از «چه» و «چگونه» معطوف مي دارد و دقيقا به احساسات خود مي پردازد.

  • ·        قاعده تبديل سوالات به اظهارنظر

دراينجا اگر مراجع سوالي مطرح كند، مشاور يا درمانگر از او ميخواهد تا سوال خود را به صورت يك اظهارنظر ارائه دهد، زيرا براي مقاصد زيادي و ازآن جمله براي امتناع مراجع از كشف واقعيت و حفظ حالت كودكانه و حمايت محيطي به كار گرفته مي شود.

-         طرح ها

  • ·        طرح كاريا موضوع ناتمام

 دراينجا هرموقع كه مراجع كار يا موضوع ناتمامي داشته باشد، از او خواسته مي شود آن را به پايان برساند و تمام كند.

  • ·        طرح پذيرش مسووليت

 در اين طرح از مراجع خواسته مي شود تا براي هريك از رفتارهايش اعلام قبول مسووليت كند.

براي مثال بگويد «من آگاهم كه پايم را حركت مي دهم و من مسووليت آن را مي پذيرم».

  • ·        طرح داشتن يك راز

در اين طرح به مراجع آموخته مي شود رازي را پوشيده نگه دارد و تصور كند ديگران چه واكنشي نسبت به آن خواهند داشت. در اين حالت كم كم دلبستگي او به اين راز روشن خواهد شد و احساسات گناه و شرمساري او كشف خواهد شد.

  • ·        طرح به عمل درآوردن فرافكني

 زماني كه مراجع ادراكي را بيان ميكند كه مويد يك فرافكني است، از او خواسته مي شود تا نقش شخصي را كه در اين فرافكني وجود دارد بازي بكند و بدين ترتيب كشمكش خود را در اين زمينه كشف كند.

  • ·        طرح بزرگ نمايي و اغراق يا طرح تكرار

 در اين طرح از مراجع خواسته مي شود تا رفتار يا بياني را چندين مرتبه تكرار كند و حتي در برخي موارد رفتار را به رقصي تبديل كند و يا صدا را بلندتر و موكدتر كند تا بدين وسيله به خودآگاهي برسد.

  • ·        طرح صندلي خالي

 زماني كه موضوع ناتمام با فرد ديگري ارتباط دارد، بايد مراجع را تشويق كرد تا از طريق گفت وگو و بحث با آن فرد موضوع ناتمام را كامل كند.

چنانچه فرد، ديگر حضور نداشته باشد، توصيه مي شود كه مراجع با به كارگيري يك صندلي خالي به ايفاي نقش با طرف غايب بپردازد و حتي پاسخ هاي احتمالي او را نيز بيان كند.

ايفاي نقش با طرف غايب اين ارزش را دارد كه مشاور در مي يابد كه به هنگام مواجهه مراجع با ديگران چه اتفاقي ميفتد و عكس العمل مراجع درقبال آنها چيست.

  • ·        طرح صندلي داغ

اين روشي است كه بدان وسيله شخصي در گروه داوطلب مي شود تا با مشاور كار كند و به شناخت احساسات و عواطفش در زمينه موضوعي كه در گذشته اتفاق افتاده است نايل آيد و آن را تجربه كند.

در اين شيوه مراجع برروي يك صندلي، كه در مركز گروه قرار داده شده است، مي نشيند و اعضاي گروه با طرح سوالاتي از او مي خواهند تا احساسات و عواطفش را بروز دهد. 

ازديگر تكنيك هاي مورد استفاده درگشتالت درماني مي توان به موارد زير اشاره كرد:

  • ·        وارونه سازي

در اين تكنيك از مراجع خواسته مي شود تا نقش رفتاري متضاد با رفتار خود را ايفا كند.

براي مثال به جاي آنكه منفعل باشد، با انرژي و مهاجم باشد تا بدان وسيله با جنبه هاي پنهان شخصيت خود تماس حاصل كند و آن ها را تشخيص دهد.

  • ·        دورچرخيدن

از مراجع خواسته مي شود تا اگر چنانچه گفته يا احساسي دارد، درصورت تمايل دور بچرخد و آن را به افراد ديگر در جلسه بگويد.

اين تكنيك ممكن است اعمالي مانند لمس كردن، دلجويي و نوازش، مشاهده و متوحش كردن را نيز دربرداشته باشد.

  • ·        تمرين گفت و گو

مراجع بخش هايي از شخصيت خود را كه متعارض اند و تجربه شده اند، انتخاب و بين آنها گفت و گو برقرار ميكند.

اين بخش هاي شخصيت شامل جزءحاكم شخصيت (فراخود يا الزام ها) در مقابل جزءمطيع (جزءمقاوم منفعل)، حالت تهاجمي در مقابل حالت منفعل، شخصيت خوب در مقابل شخصيت رذل و يك سلسله دوسويه هاي ديگر مي شود.

از مراجع خواسته مي شودسعي كند بين هريك از دوسويه هاي موجود، گفت و گويي برقرار كند تا سرانجام به آگاهي بهتري دست يابد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.